۱۳۹۴ آذر ۹, دوشنبه

حقیقت ستیزی اوباما


کرگ موری

چهارتن از متصدیان بمب اندازان بدون سرنشین (drone)  نیروی هوائی امریکا اخیرا دست به افشا گری زدند که این برنامه ترور فردی  با استفاده از این بمب اندازان چقدر وحشیانه است و کمترین توجهی به قربانیان شخصی و بیگناه هم ندارد ( حالا بماند که رسانه های رسمی اشاره ای به این افشاگری ها نکردند). دیروز متوجه شدند که حسابهای بانکی و همه کارتهای اعتباری شان به دستور دولت امریکا بلوکه شده است. پی آمد آن روی زندگی روزانه شان چشمگیر است. منبع اصلی من وکیل این 4 تن ، جسلین راداک است از طریق شرکت سام آدامز( که هر دوی ما عضو آن هستیم).
هیچ گونه اتهام جنائی علیه این 4 تن اقامه نشده است، اگرچه چندین بار بطور کتبی آنها را تهدید کرده بودندکه تحت تعقیب قرارخواهند گرفت. به نظر می رسددارائی های آنها با یک دستور از مقامات بالا درپوشش قوانین ضدتروریستی ضبط شده است. نمونه دیگری از استفاده از قدرت « ضد ترور» علیه کسانی که به هیچ ترتیبی تروریست نیستند.
دردوره ریاست اوباما درمقایسه با حمع کل همه رئوسای جمهور پیشین امریکاتعداد بیشتری از افشاگران زندانی شده اند.  با این همه مقامات امریکائی به نظر می رسد از تبلیغ منفی که تعقیب این متصدیان به دنبال خواهد داشت واهمه دارند چون آنها تنها از پی آمد کشتارو اغلب قتل بی هدف که مجبور به آن شده بودند برسلامت خود سخن گفته اند. به این ترتیب، زندگی شان به شکل وصورت های دیگری هم دارد نابود می شود. لطفا مرابخشید اگر مجبورم یادآوری کنم که من دقیقا می دانم که آنها چه می کشند چون خود من دقیقا همین را تجربه کرده ام.
وقتی من درباره این که بریتانیا درباره شکنجه و زندان مخفی خود را به جهالت می زندافشاگری کردم چندین بار بطور کتبی از سوی وزارت امورخارجه بریتانیادرپوشش قانون  مسائل سری تهدید شدم. و برای مدتی هرروزه فکر می کردم که مرا دستگیر خواهند کرد. آن چه برای من دردناک بود انکار دائمی جک استروا و این ادعای اوبود که بریتانیا هرگز به مقوله شکنجه کم توجه نبوده وآن را زیرسبیلی در نکرده است و چیزی به عنوان زندان های مخفی وجودندارد و بعد درموارد مکرر به روزنامه نگاران و سیاستمداران می گفت که من مشکل روحی روانی دارم و الکلی هستم. البته هیچ گاه حسابهای بانکی مرا نبستند ولی درکوشش من برای گرفتن کار مداخله کردند و نگذاشتند کار دیگری بگیرم. با این همه، من خوش شانس بودم! چلسی مانینگ در17 دسامبر تولد خودرا در زندان جشن خواهد گرفت.
بدنیست یادآوری کنم که متصدیان بمب اندازان بدون سرنشین چه گفته اند:
«براینت گفت کشتن شهروندان با بمب اندازهای بدون سرنشین مشکل تروریسم را تشدید می کند. « ما 4 تن را می کشیم و 10 تن میلیشیا تولید می کنیم» براینت گفت. « اگرشما پدر کسی را بکشید، عمو یا برادرش را که کاری به کار کسی ندارند بکشید، اعضای فامیل می خواهند انتقام بگیرند». دولت اوباما بسیار کوشید تا جزئیات برنامه بمب اندازهای بدون سرنشین مخفی بماند ولی دربیانیه امروزشان متصدیان پیشین ازفرهنگی که درمیان کسانی که مسئول پیش بردن این برنامه هستند شکل گرفته سخن گفتند. هس گفت فرهنگ متصدیان را تغییر دادند تا آنها انسانیت کسانی که مورد هدف قرار می گیرند را انکار کنند. او گفت« دورنمای معیوبی درباره کسانی که ما برآنها نظارت می کردیم به دست داده می شد» « هدف قراردادن باید موردستایش قرار می گرفت و چیزی بود که ما باید انجام می دادیم». هس گفت قتل کودکان و افزاد عادی از سوی بسیاری از این متصدیان عقلائی ارزیابی می شد. به عنوان یک معلم پرواز هس ادعا می کند که بدون این که دادگاهی شده باشد از سوی متصدیان ارشد خود توبیخ شد چون دانشجوئی را که «تمایل زیادی به کشتن دیگران داشت» را رد کرده است. هس هم چنین از استفاده گسترده از الکل و مواد مخدربوسیله خلبانان سخن گفت. متصدیان بمب اندازهای بدون سرنشین، با استفاده از نمک حمام و همین طور مارجوآنای مصنوعی مست و بی اختیار می شدند برای این که بتوانند از آزمایش مواد مخدر بگذرندو درکوشش برای این که « واقعیت را وارونه نمایند و تصویری از خود داشته باشند که انگار درآن واقعیت نبوده اند». هس می گوید او حداقل 6 تن را از واحد خودش می شناسد که استفاده از نمک حمام و مواد مخدر آنها را در طول ماموریت « مخمور» کرده بود.   
اصل یادداشت را به انگلیسی در این لینک بخوانید.


۱۳۹۴ آذر ۸, یکشنبه

چگونه تروریسم را متوقف کنیم- دست از این نوع فعالیت ها بردارید


دیوید میلر
اولین کاری که کشورهای غربی برای توقف تروریسم باید بکنند این است که خودشان دست از تروریسم بردارند. زندان های مخفی، شکنجه، کشتن افراد با بمب های خود هدایت شونده، یا بوسیله گروه های ترور، و قتل عام شهروندان عادی ایجاد وحشت می کند و تروریست تولید می کند. ما می دانیم داعش فرزند بلافصل سیاست فاجعه بار دولت بلربرای اشغال عراق است.
معماران آن جنگ اکنون اعتراف کرده اند که دلایل دولت دربهترین حالت براساس یک دورنمای قلابی بود. امروز هم دولت با استفاده از مبلغان تبلیغاتی می کوشد برای عمل نظامی خود حمایت جلب کند.
دیوید کامرون ادعا می کند« هفت طرح فعالیت های تروریستی در بریتانیا در یک سال گذشته» از سوی « داعش هدایت می شده و یا از تبلیغات آن گروه نشئت گرفته بود». خوب دقت کنید او می گوید « طرح ترور» که از سوی سازمان های امنیتی ادعا می شود که انجام گرفته است ولی هیچ جزئیاتی از آن دردست نیست.
ما می دانیم وقتی جزئیات این طرح های ترور معلوم می شود شواهدی به دست می آید که نشان می دهد آنها اصلا آن چه که ادعا می شود نیستند. کسانی از ما به یاد دارند که « طرح ریسین» نه ریسین داشت و نه طرحی بود. یک کارخانه شیمیائی در شرق لندن بود که وجود نداشت و همین روایت بود درباره ادعای « بمب گذار بالقوه گلاسگو» درماه اوت سال قبل.  باز دقت کنید که « از تبلیغات این گروه نشئت گرفته بود». درواقع، یعنی این که هیچ ارتباط واقعی با داعش وجود ندارد. استفاده فریبکارانه از زبان دراین ادعا هم حاضر است که این « کودتای تبلیغاتی» برای داعش خواهد بود اگر نمایندگان مجلس به درستی تصمیم بگیرند و به ماجراجوئی کامرون رای منفی بدهند.
این ادعا که ایدئولوژی « افراط گرائی اسلامی» نیروی محرکه داعش و دیگر گروه هاست هم با هیچ شاهدی از جبهه ها حمایت نمی شود. لیدا ویلسون از مرکز حل درگیری ها ی دشوار در دانشگاه آکسفورد درباره تجربه مصاحبه با زندانیان داعش درعراق گزارش می دهد. او از یکی از این زندانیان نقل قول می کند که چرا می جنگد « امریکائی ها آمدند» او می گوید« آنها صدام را بردند ولی درعین حال امنیت ما را هم از ما گرفته اند. من اصلا از صدام خوشم نمی آمد. در زمان او گرسنگی می کشیدیم ولی حداقل جنگ نداشتیم. ولی وقتی شما آمدید جنگ داخلی شروع شده است»
اصل مطلب را به انگلیسی در این لینک بخوانید.

http://www.globalresearch.ca/how-to-stop-terrorism-stop-committing-it/5492026

۱۳۹۴ آبان ۳۰, شنبه

چیزی که نمی تواند جلوی ترور را بگیرد، جنگ بیشتر است


الکس نانس
مرا خودخواه بدانید ولی من دوست ندارم دریک حمله تروریستی به یک کنسرت کشته شوم. احتمالا ما باید سیاستی متفاوت از مارپیچ جنگ با ترور را امتحان کنیم؟ همه چیز به کنار به نظرنمی آید این جنگ موثربوده است. در 2001 وقتی 11 سپتامبر اتفاق افتاد، جهادگرایان یک گروه کوچکی از شهروندان عربستان سعودی بودند که درکوههای افغانستان زندگی می کردند. امروزه جهادگرایان بیش از نیمی از سوریه را درکنترل خوددارند، یک سوم عراق و بخش بزرگی از لیبی را. آنهادر یمن، درافغانستان ( هنوز)، پاکستان، سومالی  ودرنیجریه می جنگند. درهمین یک سال گذشته، دو بار به پاریس حمله کردند، همین طور در سوس، شرم الشیخ، بیروت، و جاهای دیگر. اگر غرب ازسپتامبر 11 به این سو کوشیده است جهادگرایان را متوقف کند، به وضوع این هدف به دست نیامده است.
ولی واقعیت از این هم بسیار وخیم تر است. هدف جهادگرایان این است که مسلمانها را تکان بدهند تا – آن گونه که ادعا می کنند- بیدارشوند و به مبارزه آنها بپیوندند. بن لادن دراین باره به وضوح سخن می گفت. یک تاکتیک برای رسیدن به این هدف این است که غرب را به عکس العمل شدید تحریک بکنی و غرب هم ظاهرا بدش نمی آید این کاررابکند.
حمله واشغال عراق واضح ترین مثال این مدعاست که بطور مستقیم به ایجاد دولت اسلامی عراق در 2007 منجر شد. از طرف دیگر حمله های تروریستی موجب می شود که نظارت و بازرسی زندگی ما از سوی دولت ها هم بیشتر می شود، هدف قراردادن  جوامع مسلمان نشین و تقسیم احتماعی بیشتر.
بزرگترین متحد جهادگرایان سیاست مداران وروزنامه نگارانی هستند که از هرکوششی برای درک این وضعیت جلوگیری می کنند. فضای رسانه ای ما امروز پراز آدمهای سحطی نگری است که می گویند آنچه درپاریس اتفاق افتاد حمله ای بود به آزادی و فرهنگ غرب، درنتیجه لازم نیست بیشتر برای درک علل آن فکر و اندیشه کنیم. ولی درپنجشنیه داعش 43 نفر را دربیروت با دو تروریست انتهاری کشت. یعنی آنها از فرهنگ اعراب هم متنفرند؟
فکر می کنم که ما به همان چرخه ایکه از 2001 با موفقیت به نفع جهادگرایان کارکرده است ادامه خواهیم داد. ولی شخصا و به خاطر منافع شخصی خود ترجیح می دهم که ما شیوه متفاوتی را تجربه کنیم. برای نمونه به مشکل عربستان سعودی بپردازیم جائی که ایدئولوژی جهادی از آنجا می آید و ترجیح می دهد تا داعش و دیگر گروه های جهادگرا موفق بشوند حتی اگر این پیروزی به این معنا باشد که مسلمانان شیعه نمی توانند زندگی کنند.
یا مثلا دست از حمایت ترکیه برداریم که سازمان های امنیتی اش به جبهه النصرت کمک می کنند و دربرخورد به داعش خودشان را به کوری می زنند چون از کردها بیشتر از جهادگرایان متفرند و درحالی که ناتو هم می داند کردها را بمباران می کنند. یا مثلا سعی کنیم از انهدام کشورهائی چون عراق و لیبی دست بر داریم دو کشوری که اکنون بطور عمده در کنترل جهادگراها هستند.
با مثلا بطور جدی وواقعی برای پایان بخشیدن به جنگ در سوریه کوشش کنیم که هم دشوار است و هم پیچیده ولی انگلیس حداقل کاری که می تواند بکند این که مثل مذاکرات صلح در ژنو یک و ژنو 2 در 2012 و در  2014    مانع این مذاکرات نشود و آن را بلوک نکند. انگلیسی ها، فرانسوی ها و امریکائی برای چندسال براین باور بودند که منافع استراتژیک شان دراین است که جنگ سوریه هم تداوم یابد. یعنی با تضعیف سوریه که متحد ایران است و در نتیجه دشمن اسرائیل را ناک اوت می کنند. ولی این سیاست درراستای منافع ما، مردم و به یقین هزاران سوری که در این میان کشته شدند نبود. مثلا به پناه جویان که می کوشند از این زندگی وحشتناک بگریزند کمک کنیم چون ما باید به کسانی که نیازمندند کمک کنیم و هم چنین به این دلیل که این عاقلانه نیست که بگذاریم میلیونها انسان دراین شرایط وحشتناک در این کمپ ها زندگی کنند تنها کاری که می کند نارضایتی انباشت می شود.
می دانم هروقت که یک حمله تروریستی اتفاق می افتد اولین عکس العمل مردم این است که بطور مستقیم به آنها حمله شود، کسانی که دست به این حملات می زنند را تنبیه کنیم تا دیگران درس بگیرند. ولی این نوع عکس العمل ها از 2001 با نتایج منهدم کننده ای دنبال شده اند و جهادگرایان درواقع تنها برندگان آن بودند و درواقع بخش مرکزی استراتژی آنهاست. من نمی دانم چرا ما همیشه با این نگاه همراهی می کنیم. فکر می کنم بهتر است دست به کارهائی بزنیم که احتمال دارد بهتر کار بکند.

http://www.redpepper.org.uk/the-one-thing-that-wont-stop-terror-is-more-war/

۱۳۹۴ آبان ۲۷, چهارشنبه

مشکل امپریالیسم است نه داعش

الکس کالینیکوس
به یقین احمقانه ترین حرفی که درباره حملات به پاریس گفته شد آن چه ای است که رئیس جمهور فرانسه فرانسیس اورلاند گفت وقتی اعلام کرد که آن چه که اتفاق افتاد « یک عمل جنگی» بود. البته که بود ولی این جنگ درجمعه هفته گذشته شروع نشده است.
خیلی که به عقب برگردیم جنگ با جنگ خلیج در1990-1991 آغاز شد، یعنی اولین مداخله دورتازه مداخله امپریالیستها در خاورمیانه.
 البته این مداخلات امپریالیستی، کشتار و بمب افکنی درپاریس را بخشی از یک مبارزه ضد امپریالیستی نمی کند.
کشتاربدون تبعیض غیر نظامیان از سوی هرکس که باشد می خواهد داعش بوده باشد و هوادارانش و یا امریکا و متحدانش، غلط است.
ولی اشتباه است اگر فکر کنیم این تقابل یک تقابل بین دو ابلیس یا یک دیگر برابر است- همان طور که خیلی ها درچپ چنین می اندیشند.
داعش یک نهضت ارتجائی و ضدانقلابی است. ولی درضمن نتیجه انهدامی است که از اشغال 2003 عراق به این سود و تداوم اشغال و شکست بهارعربی صورت گرفته است.
مسئولیت نهائی صعود داعش درواقع به گردن قدرت های امپریالیستی غربی و دست نشاندگان شان در منطقه است.
وزیر عدلیه درسایه حزب کارگر- لرد فالکنر که در دولت تونی بلر وزیربود وبرای اشغال عراق رای داده بود دربرنامه اندورما ر در یک شنبه گذشته چندین بار به « شکست داعش» اشاره کرد. این عبارت حتی از سوی اتئلاف برای توقف جنگ که با قاطعیت با اشغال عراق مخالفت کرده بود هم بکار گرفته می شود.
ولی « شکست داعش» با توجه به وضعیت موجود درعراق و سوریه- که داعش در این دوکشور قوی تر است- حرف مفتی بیش نیست.
پاتریک کوکبرن اخیرا درلندن ریویو او بوکز نوشت « چند سال پیش یک سیاستمدار عراقی دربغداد به من گفت، مشکل عراق این است که طرف های درگیر هم خیلی قوی هستند و هم خیلی ضعیف. یعنی قوی اند چون نمی شود شکست شان داد. ضعیف اند یعنی نمی توانند پیروز شوند».
امروزه همین وضعیت در سوریه وجود دارد. حتی اگر یک نیروی درگیر تقابل با شکست موقت روبرو شود حامیان خارجی برحمایت خود می افزایند، بخش غیر داعش اپوزیسیون در سوریه که در حال فروپاشی بود با کمک های عربستان سعودی، قطرو ترکیه در 2014 نجات داده شد و امسال هم اسد بوسیله روسیه، ایران  حزب الله نجات یافت.
همین شرایط درپیوند با قدرت های امپریالیستی هم وجود دارد- امریکا و روسیه- که اکنون در سوریه درگیرند. پس از شکست شان در عراق و افغانستان، هیچ کدام دوست ندارند دست به مداخله نظامی زمینی بزنند. درنتیجه کاری که می کنند سوریه را بمباران و موشک باران کرده اند و می کنند. بی نتیجگی این سیاست درروزی که پاریس مورد حمله قرارگرفت آشکار شد. درروز جمعه دیوید کامرون در بیرون از شماره 10 دانینگ استریت یک مصاحبه مطبوعاتی انجام دادتانقش انگلیس درقتل با درون محمداموازی را توضیح داده روشن نماید. چندساعتی بیشتر طول نکشید تا روشن شد این گونه « دفاع از خود» به شهروندان غربی هیچ گونه حمایت و امنیتی نمی دهد. داعش یک ماشین عظیم برای مبارزه ایجاد کرده است که براساس ترکیبی است از غارت سازمان یافته و تندروی ایدئولوژیک. کاری که می کند خشم و نفرت ناشی از مداخلات غربی ها را به شکل معیوبی کانالیزه می کند. لیدا ویلسون درنشریه نی شن درباره مصاحبه خود با شماری از جنگ جویان اسیرشده داعش نوشته و آنها را « کودکان برنامه اشغال» نامیده است.
«آنها به دنبال یک دولت بی مرز اسلامی خلیفگی نیستند بلکه داعش اولین گروهی است که پس از فروپاشی القاعده به این مردان جوان تحقیر و سرکوب شده امکان می دهد تا از کرامت، خانواده و قبیله خود دفاع نمایند»
تنها احیای انقلاب های عربی است که می تواند آن چنان نیروی اجتماعی تولید کند که بتواند از پس داعش برآید و از همه مهم تر این که این انقلاب باید بتواند راههای بهتری برای استقامت دربرابر سلطه امپریالیستی و سرنگونی طبقه حاکمه محلی ارایه نماید.
کامرون درواقع این ارتباط را کاملا واضح بیان کرد وقتی حدودا یک هفته قبل ازقتل های پاریس دربیرون شماره 10 دانینگ استریت ایستاد تا به پرزیدنت فاتح السیسی قصاب انقلاب مصر خوش آمد بگوید.
این ادعا که به کشتار پاریس با « جنگ بدون گذشت» عکس العمل نشان خواهیم داد- آن طور که اورلاند می گوید- تنها باعث تداوم این دورتسلسل مداخله، کشتار خواهد شد و مرگ و عذاب درخاورمیانه و درمراکز امپریالیستی افزایش خواهد یافت.
درغرب ما نمی توانیم داعش را «شکست بدهیم» ولی می توانیم سهم مان را درانهدام این دورتسلسل ایفا نمائیم با سازمان دهی نهضت های توده ای  و فشار برروی رهبران ما که دست از اذبت و آزار امپریالیستی بردارند.

https://socialistworker.co.uk/art/41713/Our+job+is+to+defeat+imperialism%2C+not+Isis