۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۳, چهارشنبه

ما و این اقتصاد « نیمه پخته ما»!

وقتی مدتی پیش در روزنامه ایران «تدابیر دولت براى ساماندهى قیمت ها» (1) را خواندم یاد یک مثالی افتادم که اغلب درسرکلاس درس خودم- با اندکی تغییر البته- از آن استفاده می کنم.
به دانشجویان می گویم که اگر شما به من یک سیخ کباب برگ خام بدهید، من می دانم با آن چه باید بکنم! یا می گذارمش در یخچال و فریزر که درروز وشبی دیگر، آن را کباب کرده و نوش جان بکنم و یا این که به محض دریافت، همین کار را می کنم.
به همین نحو، اگر به من یک سیخ کباب برگ پخته بدهید با آن هم می دانم چه باید بکنم. اگر شام و نهار نخورده باشم، جای همه شما خالی، می نشینم و این کباب برگ پخته را با مخلفات دیگر نوش جان می کنم.
و اما، اگر به من یک سیخ کباب برگ نیمه پخته بدهید، نمی دانم با آن چه کنم. نه خام است که بگذارمش در یخچال برای فرصتی دیگر، و نه پخته است که هم اکنون قابل خوردن باشد. می ماند لای دست من، بدون استفاده.
حالا شده کار برنامه های اقتصادی دولت فخیمه، یعنی نه خام، خام است و نه پخته، پخته، نیم پخته است که نه می شود منجمدش کرد و نه می شود آن را خورد. از سوئی، روزی نیست که اندر فواید اجرای اصل 44 داستان پردازی نکنند ووعده واگذاری این بانک یا آن شرکت بیمه را ندهند و بعد نکوشند سر همگان را با وعده های مکرر در باره یک « انقلاب اقتصادی» نبرند. درکنارش، ولی از نماینده مجلس بگیر تا مسئول روزنامه ذوب شده در ولایت اش و همین طور رئیس جمهورش، برعلیه « سرمایه داری» و « سرمایه داران زالوصفت»داد سخن و قلم می دهند و درک نمی کنند انگار که این جا به واقع دارند از مثلثی چهارگوش سخن می گویند. مگر امکان دارد که با این شعارهای چپ و راست، این اصل را آن گونه که ادعا می شود، اجرا کرد. اگرهم غرض، به واقع « اختصاصی سازی» باشد، که آن مبحث دیگری است. برای این که حرف بی سند نزده باشم، این جمله از سرمقاله کیهان به قدر کفایت گویاست: «چرا با تروریست های اقتصادی و سرمایه داران حاكم در عرصه اقتصاد و حاكمیت سرمایه برخورد جدی نمی كنید؟» (2)2
این هم ادعای یکی از وکلای مجلس در دوره قبل: «آنانكه در رده مسؤولین ارشد اقتصادی در دولت و مجلس قرار داشتند و با عدم اطلاع از نوع كاركرد قواعد اقتصادی و جهل نسبت به شرایط تولید تئوری اقتصادی در دنیای متحول امروز اقتصاد كشور و در واقع زندگی توده‌های مردم را اسیر آزمون و خطای روشهای سرمایه‌داری كرده‌اند» 3 
آقای رئیس جمهور هم در مراسم تودیع آقای مظاهری می گوید، « بازار آزاد و نظام سرمایه داری یک دروغ بزرگ به نفع دزدها و متخلفان است»4
واما، حرف حساب من، اگر حرف حسابی باشد، این است که اگرجمهوری اسلامی به واقع با این نظر آقای رئیس جمهور و یا آن وکیل پیشین مجلس همراه است، در آن صورت، پی آمد اجرای اصل 44 چه نوع نظام اقتصادی خواهد بود؟ یعنی با این واگذاری ها- اگر اتفاق بیفتد- چه قرار است بشود و اقتصاد ایران در چه راستائی قرار است متحول گردد؟ اگردولت فخیمه و بطور کلی صاحبان قدرت در جمهوری اسلامی هم همین دیدگاه را دارند که دیگر نباید، آن حرفهای دیگرشان را بزنند و آن وعده ها را بدهند. حداقل این که برای افزایش کارآئی نهاد دولت بکوشند که بتوانند اقتصاد را با هزینه های کمتری به نفع مردم ایران اداره نماید. اگرهم می خواهند به واقع اصل 44 را آن گونه که ادعا می شود، پیاده کنند، که دیگر از این حرفها نباید بزنند. می خواهم توجه را به این نکته جلب بکنم که یکی از پی آمدهای این « درهم اندیشی» بیشتر شدن ریسک سیاسی دراقتصاد ایران است و نتیجه ریسک سیاسی بیشتر هم- درکنار هزار ویک زیان دیگر- بی گمان تشویق سرمایه به فرار از کشور است 5 و به همین نحو به صورت ترمزی موثر جلوی ورود سرمایه را می گیرد. اگرچه صاحب این قلم در موارد مکرر به این نکته اشاره داشته است که واگذاری و خصوصی سازی را حلال مشکلات اقتصادی ایران نمی داند ولی نکته این است که اگرجمهوری اسلامی به واقع در اجرای اصل 44 به صورتی که ادعا می شود و به منظوری که ادعا می شود، مصمم است که باید یک فکری به حال این حضرات و این ادعا ها بکند. یعنی نمی شود هم اصلاحات سرمایه دارانه در پیش گرفت و هم نتیجه این اصلاحات را یک دروغ بزرگ که تنها به نفع دزدان و متخلفان است، نامید. این را هم بگویم و بگذرم که نتیجه این در هم اندیشی، این شده است که هم من مدافع نقش دولت دراقتصاد دادم در می آید و هم دوستان و همکارانی که با نقش دولت در اقتصاد موافق نیستند و احتمالا هر دوی مان هم درست می گوئیم. یا اگر به زبان دیگری همین نکته را بگویم، آن چه ما درایران داریم، نظامی است که با هیچ کدام از این دو قرابتی ندارد. نه نقش دولت در آن معلوم و مشخص است و نه به بخش خصوصی داخلی و خارجی امکان نفس کشیدن می دهد- البته که منظورم از بخش خصوصی هم این مجموعه عاشقان رانت درایران نیست که شماره قابل توجهی از آنها هم ادای « کارآفرینان» را در می آورند.
نگرانی اصلی من ولی در جای دیگری است. یعنی، ما درایران به جای این که براساس قابلیت ها و نیازهای جامعه یک استراتژی میان مدت و درازمدت اقتصادی را پی گیری کنیم، به واقع بطور روزانه و اغلب هم بدون هیچ دورنما، سیاست پردازی می کنیم. و البته که تعجبی ندارد که اوضاع اقتصادی ما هرروزه مخاطره آمیز تر می شود.
درواقع دارم این نکته را می گویم که درذهن سیاست پردازان ما، نه نقش اقتصادی دولت مشخص و روشن است و نه جایگاه نظام بازار. می توان برسر درستی یا نادرستی این الگوها بحث و جدل کرد ولی باید جایگاه هر کدام را به درستی شناخت و با توجه به این جایگاه سیاست پردازی کرد. مشکل دیگر هم به گمان من این است که سیاست پردازی اقتصادی درجمهوری اسلامی، تنها یک سازمان متولی ندارد بلکه هروزیر و هر صاحب قدرتی خود را محق می داند که همین طور الله بختکی دراین فرایند شرکت کرده و بطور بالبداهه سیاست پردازی نماید. شاید اشتباه می کنم ولی به عنوان مثال، کم دیده ام که وزیر کار در باره سیاست های کارگری حرف و حدیث بگوید. از سوی دیگر، در موارد مکررحتی دیده ام که صاحبان قدرت از قیمت گذاری مستقیم کالاها از سوی دولت سخن گفته اند. فعلا کاری به مشکلات عملی اجرای این سیاست ها ندارم ولی نظرم این است که پی آمد این سیاست، در عمل « کژ گزینشی» (adverse selection) درفرایند واگذاری هاست. یعنی درفرایند واگذاری ها هم فقط کسانی باقی می مانند که تنها به رانت خواری می اندیشند و احتمالا به ارزان خریدن و نقد کردن ارزش دارائی ها می اندیشند نه این که بخواهند باری از دوش اقتصاد مریض و محتضر ایران بردارند.
البته بگویم و بگذرم که بسیاری از این سیاست های مخرب، در پوشش، « حمایت از مصرف کننده» ارایه می شود.
سئوالی که برای من مطرح است این که بدون فراهم کردن شرایط لازم و کافی برای افزایش تولید، مگر می شود ازمصرف کننده حمایت کرد؟ البته امسال را سال حمایت از تولید داخلی نام گذاشته اند ولی دولت فخیمه هم 24 میلیارددلاریعنی به حساب نرخ دلار دربازار تهران (2 مه) اندکی کمتر از 41000 ملیاردتومان- برای واردات بودجه گذاشته است. یا چندی پیش اگر به یادداشته باشید وقتی نیروی دریائی ایران ماست خور تعدادی از دزدان دریائی را گرفته بود با چه آب و تابی این روایت را هم به حمایت از تولید داخلی گره زده بودند درحالی که کشتی ای که مورد حمله قرار گرفته بود حامل چند هزار محصول وارداتی به مقصد ایران بود. نمی دانم من گیر دارم و منطق آقایان را نمی فهمم یا شما هم مثل من گرفتاری دارید!
1-http://www.iran-newspaper.com/1387/870126/html/iraneconomic2.htm#s833592
5-http://shahabnews.com/vdca.0nok49noy5k14.html






0 نظر: