۱۳۸۸ خرداد ۸, جمعه

اقتصاد» پرزیدنت احمدی نژاد- بخش پایانی»

همانگونه که پیشتر گفته ام این نوشته بیات و قدیمی است . اگر الان می خواستم چنین مطلبی بنویسم، به احتمال زیاد آن را به گونه دیگری می نوشتم.
این هم متن کامل یک مقاله به راستی طولانی است که تا کنون در جائی منتشر نشده است
چون برای مدتی نمی توانم وبلاگ را بروز کنم- باید به کارهای دیگر برسم- پس این نوشته طولانی را هم می گذارم:
اصل این مقاله در آرش منتشر شده است و مدتی پیشتر تنها چند صفحه ای از آن را گذاشته بودم در « نیاک» الان متن کامل را گذاشته ام اینجا.
دوستانی که ازخواندن مطالب طولانی زود خسته می شوند لطفا روی ضربدر گوشه راست کلیک کنند و به اموات بنده کار نداشته باشند!

۱۳۸۸ خرداد ۴, دوشنبه

«اقتصاد» پرزیدنت احمدی نژاد

من این یادداشت را نزدیک به 4 سال پیش نوشتم. دیدم با توجه به آن چه که برسراقتصاد ایران آمده است بد نیست یک باردیگر این یادداشت را در معرض دید شما قراربدهم. این شما و این هم این یادداشت بیات و قدیمی بنده.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۸, دوشنبه

اختراع و آزادی فردی!

آقای داودی معاون اول آقای احمدی نژاد درهمایش پیشرفت و توسعه علمی مدعی شده است که اگرچه درطول 1358 تا 1383 تنها 4800 اختراع در کشور ثبت شده بود- توجه دارید که نه می شود یقه شاه را گرفت و نه روسیه تزاری و یا مرحوم ملکه ویکتوریا را- ولی « از سال 1384 تا کنون 24000 اختراع درکشور به ثبت رسیده» از طرف دیگر، شمار مقالات نمایه شده در ISI هم از 3800 مقاله در1383 به 13600 مقاله در1387 افزایش یافته « که امید داریم امسال به 19000 مقاله برسد».
من می گویم تا کورشود هرآن که نتوانددید. واما، چند تا التماس دعا دارم:
به گفته ایشان، در25 سال اول جمهوری اسلامی بطور متوسط سالی فقط 192 اختراع به ثبت رسیده است. ایشان ولی ادعا می کنند که در سه سال گذشته، این متوسط به 8000 اختراع رسیده است. خوب انشاالله مبارک است، ولی این رشد خارق العاده چگونه امکان پذیرشد؟ یعنی، دولت مهرورز چه کرده یا نکرده که نتیجه این شده است که ایرانی ها بطور متوسط روزی 22 اختراع به ثبت رسانده اند؟ البته خبر داریم، تعداد قابل توجهی از دانشجویان ستاره دارشده اند و تعداد زیادی از استادان سابقه دار هم اگراخراج نشده باشند، حداقل این که بازنشسته شده اند. از بودجه سالانه دولتی هم خبر داریم که بودجه قابل توجهی هم صرف پژوهش نمی شود. باز بر می گردیم برسر همان پرسش پیشین، چه شد و چه پیش آمدکه متوسط اختراعات سالانه درایران 42 برابر افزایش یافت!
البته اگر به اینجا که یک گزارش آماری بین المللی در باره اختراعات و ثبت آنها ست سربزنید و مشخصا به جدولی که درص 63 دارد نگاه بکنید مشاهده می کنید که در2006- اگرچه به قول آقای داودی بطور متوسط 8000 اختراع در ایران به ثبت رسیده ولی تقاضای ثبت تنها برای 25 اختراع انجام گرفته که از این تعداد هم تنها 4 اختراع به ثبت رسیده است و اگرکمی پائین تربه ص 66 مراجعه بفرمائید مشاهده می کنید که تقاضای ثبت اختراع در2007 – که باز به گفته آقای داودی ایرانی ها 8000 هزار اختراع دیگر به ثبت رسانیده اند، تنها 3 عدد بوده است که نمی دانم آیا هیچ کدام به ثبت رسیده است یا خیر!
یک پرسش دیگر، آیا امکان دارد که این اختراعات ازقماش همان اختراع انرژی هسته ای بوسیله یک دانش آموز باشد که درزیر زمین خانه شان انرژی هسته ای تولید کرده بود!
و اما از افزایش قابل توجه مقاله ها، تعداد این مقاله های سالیانه هم بیش از 3.5 برابر افزایش یافته است. باز همان پرسش های قبلی،
که خوب، آقای دکتر در فاصله 1383 تا 1387 چه کارهائی کرده اید که چنین دست آوردی داشته است؟
این هم پایان داستان به شیوه « کیهان»:
دلقکی ازیک سینی میوه که جلوی شاه بود هلوئی دزدید. شاه دستور داد که دلقک را بخوابانند و 500 ضربه شلاق به ماتحت اش بزنند. دلقک شروع کرد به صدای بلند گریستن. شاه که عصبانی شده بود گفته مردک هنوز که شلاقی به تو نزده اند چرا این گونه گریه می کنی! دلقک که هم چنان اشک می ریخت و به هق هق افتاده بود گفت قبله عالم من براین اعتقاد بودم که تو از همه خلایق روی زمین دانا تری ولی می بینم که یا نمی دانی 500 تا چند تاست و یا این که اصولا بلد نیستی یک تا 500 را بشماری.... شاه که به خنده افتاده بود از خیر شلاق زدن گذشت....
حالا شده کار آقای داودی گران مایه:
جناب، اختراع اگر به واقع اختراع باشد،هم برنامه و سیاست موثر و مفید لازم دارد و هم امکانات می خواهد و از این دو احتمالا مهم تردریک جامعه بسته که درآن دولت می خواهد لباس پوشیدن و نوشیدن و مجالس عروسی و عزای مرد م را کنترل کند، کمتر اتفاق می افتد....

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۳, چهارشنبه

دولت آبادی درباره سروش!

نویسنده نامدار معاصر، محمود دولت آبادی نکات جالبی درباره سروش گفته است. خودتان بخوانید.
یک نکته:
لینک اول به سایت فرارو بود که این مطلب را منتشرکرده بود. حالا یا به خاطر مهر ورزی دولت و یا بده بستان سیاسی مطلب را برداشته اند. به ناچار لینک را عوض کرده ام.
برای محکم کاری مطلب را در اینجا هم گذاشته ام.

یک پرسش به ظاهر خیلی ساده ولی واقعا دشوار!

دریک کنفرانس بین المللی که دراگوست 2008 برای وارسی بحران بین المللی کنونی برگزارشد، ویلم بویتر- استاد ال اس ای- ضمن انتقاد از نقش بانک های مرکزی، به خصوص فدرال رزرو، بانک مرکزی اروپا، و بانک مرکزی انگلیس مدعی شد که کوشش این موسسات برای « نجات نظام مالی» به تصمیم گیرندگان بازار مالی انگیزه می دهد که دروارسیدن ریسک دقت کمتری به خرج بدهند- به اصطلاح گژرفتاری یا Moral hazard- بیشتر بشود. الن بلایندراستاد دانشگاه پرینستون- که یکی از دیسکاسنت ها بود- ببخشید فارسی اش را نمی دانم- ضمن مخالفت با ادعاهای بویتر، از استعاره استفاده کرد وگفت، این داستان را یک نویسنده امریکائی در باره هلند- بویتر به قرار متولد هلند است- نوشته است که کودکی مشاهده می کند که درسدهائی که درهلند برای حمایت از شهرها دربرابر زیادروی آب دریا ساخته اند، سوراخی پدیدارشده. او هم انگشت خویش را در این سوراخ گذاشت تا جلوی نشر آب را بگیرد تا امدادگران شهرداری یا جای دیگر برسند. و اما، بلایندر با اندکی شیطنت، این داستان را این گونه تغییر داد که چند لحظه بعد، کودک به یاد همین روایت گژرفتاری افتاد. بنگاههائی که این سدها را ساخته اند، خوب، بد کار کرده اند. از آنها نباید حمایت بکنم، چون در آن صورت، این گونه بنگاهها به انجام کارهای غیرمرغوب تشویق می شوند. به همین نحو این « مردمان احمقی» که در جائی که خطر سیل دارد خانه ساخته اند، خوب چشمشان چارتا ، می خواستند نسازند. و پس آن گاه، نتیجه گرفت که نه، نباید انگشت اش را در آن سوارخ بگذارد.
یه راهش ادامه داد. ولی قبل از این که به خانه برسد، سد حفاظتی شکست، و سیل آمد و همه را از جمله آن کودک را با خود برد.....
بویتردرپاسخی که به بلایندر داد گفت البته که نویسنده داستان یک امریکائی است چون هیچ هلندی چنین داستانی نمی نویسد، چون کل اش برمبنای یک الگوی نادرست است. آن سوراخ سد را که یک کودک بتواند با انگشتش ببندد، می توانید به حال خویش رها کنید. سیل نخواهد آمد و در نتیجه ، تهدیدی نبود.
حالا این شما و این استعاره در باره بحران کنونی! آیا شما هم فکر می کنید که مداخلات بانکهای مرکزی برای نجات نظام مالی، پی آمدهای مخرب دارد! یعنی شرایطی فراهم می کند که این روایت، باز هم تکرار شود.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۰, یکشنبه

اقتصاد « دلسوز»ما به روایت آقای رئیس جمهور!

آقای رئیس جمهور در هشتمین گنگره فراخوان پرسش مهر درتهران گفت: « امروز باید ایران را با سرعت بسازیم آن هم برپایه ارزش های انسانی. اقتصاد ما باید اقتصادی پاک و دلسوز باشد و اگر غیر از آن باشد اقتصاد ما نیز همچون دیگر کشورها خواهد بود».
مانده بودم که منظور رئیس جمهور چه می تواند باشد؟ شاید منظورش اقتصادی است که دلش آن قدر برای اقتصاد چین بسوزد که واردات خود را از آنجا 47% افزایش بدهد
یا شاید اقتصادی است که درآن، برای مساعدت و دلسوزی برای تولید کنندگان قند و شکر در دیگر کشورها، تولید قند و شکر درا یران متوقف بشود. به قرار اطلاع، در سه سال گذشته ، برای کمک به تولید کنندگان قند و شکر دیگر کشورها با کاستن تعرفه از 150 درصد به 10 درصد، نزدیک به 5 میلیون تن قند و شکر وارد ایران کرده اند.
اصلا می گم از این ها بگذریم، خودتان نگاهی به این مقاله بیندازید تا معنای « اقتصاد دلسوز» برای شما روشن شود!

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۴, دوشنبه

استبداد، مسئله مالکیت و انباشت سرمایه درایران

هنوز بلد نیستم چطور می توانم متن کامل کتاب را در وبلاگ بگذارم ولی دارم لک لک می کنم.
این متن در 1380 در تهران از سوی نشر رسانش منتشر شده است. این متنی که در اینجا می گذارم حداقل دو تا کمبود دارد.
- هرچه گشتم کتابنامه را پیدا نکرده ام. نمی دانم چه بلائی به سرش آمده است. اگر دوستانی به جد به این کتابنامه نیاز داشته باشند خبربدهند از متن کتاب برایشان اسکن کرده و می فرستم.
- یک فصلی که قراربود در این کتاب باشد ولی نشد که باشد- چون ناشربا آن موافق نبود نه این که ارشاد آن را حذف کرده باشد، اندکی بزرگتر شد و خودش به صورت یک کتاب درآمد که چشم انتظار نشرش درایران هستم و به همین خاطر آن را در اینجا نگذاشته ام.
باری این شما و این هم متن این کتاب:

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۲, شنبه

متن کامل یک کتاب منتشر نشده....

خواستم این کتاب را درایران منتشر کنم. قبل از این که متن به دست ممیزان برسد، این کار سرنگرفت. کل متن را می گذارم اینجا با این التماس دعا که به هر زبانی که دوست دارید نطرتان را به من خبربدهید.