۱۳۸۶ اسفند ۹, پنجشنبه

مصدق در قرن بیست و یکم!

به یاد دکتر محمد مصدق
مدتی پیش، پرویز جان قلیچخانی از من خواست که برای شماره 94 نشریه آرش به سئوالاتی پاسخ بدهم که من این مطلب را نوشتم. الان هم می دانم که تا چند روز دیگر به روز درگذشت مصدق نزدیک می شویم. از آن جائی که دکتر مصدق و میراث اش در دل و جانم جزو عزیزترین هاست فکر کردم شاید بد نباشد اصل مطلب را در اینجا هم بگذارم که هم ادای احترامی کرده باشم به یاد و خاطره این بزرگمرد تاریخ معاصر خودمان، وهم این که کسانی که به نشریه آرش دسترسی ندارند بتوانند مطلب را بخوانند.

۱۳۸۶ اسفند ۶, دوشنبه

درحاشیه....

دروغ چرا؟ ندانستم و هنوز نمی دانم که آقای هاشمی رفسنجانی وقتی می گوید «دشمنان انقلاب انتخابات رقابتي را بر نمي تابند» آیا دارد آدرس غلط می دهد یا این که دارد به کس یا کسانی درجاهای خیلی مهم گوشه و کنایه می زند و احتمالا دارد دق دل خالی می کند؟
ازپسرکم پرسیدم، گفت بابا این همه را نمی دانی این هم روش....

۱۳۸۶ اسفند ۴, شنبه

گفتا زکه نالیم.....

عادت کرده ام که تقریبا هر روزه روزنامه ها و چند تا از سایت های ایرانی را بخوانم. البته طبیعی است که دلم بخواهد درجریان امور ایران باشم و حداقل حالا که از دور دستی برآتش دارم بدانم که در آنجا چه می گذرد. ولی دروغ چرا! هرروزه دارم گیج تر می شوم.
بگذارید دو تا نمونه بدهم:
«دکتر عباسعلی کدخدایی با بیان اینکه از 7597 کاندیدای ثبت نام کننده در انتخابات مجلس هشتم، صلاحیت بیش از 4500 داوطلب مورد تایید قرار گرفته است، گفت: بیش از 70 درصد کسانی که در این انتخابات ثبت نام کرده اند، صلاحیتشان مورد تایید واقع شده است.»
من همیشه گفته ام که ریاضی وحسابم اصلا خوب نیست، یعنی خراب است، ولی یک ماشین حساب قدیمی دارم و دیدم که این « بیش از 70%» سخنگوی شورای نگهبان، به واقع 59% است که به نظرم از 60% هم کمتر است! به خودم گفتم که سخنگوی هم چه شورای مهمی، که دروغ نمی گوید، لابد او هم حسابش مثل من خراب است!
داشتم درانترنت می گشتم رسیدم به این جا و دیدم خانم فاطمه آلیا، رئیس فراکسیون زنان و عضو کمیته زنان و خانواده مجلس، پیشنهاد کرده است تا «خيابان "سيمون دو بوار"، در غرب تهران به نام زنان شهيد و يا به نام اولين شهيد زن در آستانه‌ي پيروزي انقلاب اسلامي (فاطمه اميني) نام‌گذاري شود. نماينده‌ي مردم تهران در مجلس تصريح كرد: زنان شهيد، مروج فرهنگ ناب محمدي(ص) و فرهنگ فاطمي(س)و زينبي(س) هستند، بنابراين چه دليلي دارد كه خياباني از پايتخت كشور اسلامي بنام مروج فرهنگ فمنيستي مشخصي باشد». در همین فکر و خیال ها بودم که تلفن زنگ زد. دوستی بود از ایران که اتفاقا ساکن غرب تهران است قبل از سلام و احوال پرسی از او درباره این خیابان پرسیدم که عرض و طولش چقدر است! آیا ساکنان موافق اند یا مخالف، گفت این جا هم چه خیابانی نداریم بلکه نام خیابان « سیمون بولیوار» است نه « سیمون دوبوار»، که اتفاقا نه هم جنس اندو نه همشهری و هموطن!
پیش خودم گفتم اگر رئیس فراکسیون مردان چنین گافی می داد، خوب یک چیزی، ولی رئیس فراکسیون زنان!! خواهر، بخاطر خودت دفعه دیگر اول فاکت هایت را چک کن و بعد.... والی آبروریزی بیشتر می شو د...

۱۳۸۶ اسفند ۲, پنجشنبه

درباره علل موفقیت یک بنگاه در بازار- فعلا بخش پایانی ( دوم)

رقابت دربازار
برای درک بهتر آن چه که د راین یادداشتهای پراکنده نوشته ام بررسی رقابت در بازار اهمیت زیادی دارد. به عبارت دیگر نه فقط میزان موفقیت بلکه پایداری یا روزمرگی موفقیت به غلظت رقابت دربازار بستگی تام و تمام دارد. ولی پرسش این است که میزان رقابت در بازار به چه عواملی وابسته است؟ آن چه مایکل پورتر دراین باره می گوید به نظرم بسیار مفید و به قاعده است....

۱۳۸۶ بهمن ۲۲, دوشنبه

مداخل نمایندگی مجلس یا اقتصاد ملانصرالدینی

ازآقای ولی رعیت وکیل قائم شهردرمجلس شورای اسلامی پرسیدند:
براي ورود به مجلس ششم و هفتم چقدر خرج كرديد ؟
-مجلس ششم مجموعاً 20 ميليون تومن و مجلس هفتم كه در دو مرحله بود مجموعاً 50 ميليون تومن . بيشتر اين مبالغ رو خودم تامين كردم و بخش كمتري هم دوستانم كمك كردند.
یک سئوال ساده، از قرار حقوق نمایندگی ماهی یک میلیون تومان باشد که برای 4 سال می شود، 48 میلیون تومان. اگرنمایندگی مجلس « مداخل» ندارد چرا این آقای رعیت برای « شغلی» که در 4 سال فقط 48 میلیون تومان درآمد دارد، 50 میلیون تومان هزینه کرده است!

۱۳۸۶ بهمن ۲۰, شنبه

درباره علل موفقیت یک بنگاه در بازار-فعلا بخش پایانی

دارائی های استراتژیک
نقطه آغاز بررسی ما دراین بخش پایانی این است که همه امتیازات رقابتی یک بنگاه براساس قابلیت های مشخص بنگاه نیست بلکه شماری نیز به موقعیت شان و به ویژه موقعیت مسلط شان در بازار نیز بستگی دارد...

۱۳۸۶ بهمن ۱۸, پنجشنبه

بابام جان: چیزی حواله بده که بگنجد.....

این آقای لیلاز دیگر شورش را درآورده است. در اینجا مدعی شده است که «امسال واردات 6 میلیون و 500 هزار نفر را بیکار کرده است». آره درست خوانده اید! به ادعای ایشان 6.5 میلیون نفر درایران بیکار شده اند. ولی آنچه که برای من روشن نیست این که این رقم آیا برمبنای پژوهشی است که خودشان انجام داده اند و یا این که دیگری این پژوهش را انجام داده است؟ در همین جا می گویند، که هر یک میلیارد دلار واردات، باعث بیکاری 100 هزار نفر درایران می شود ولی آن چه که نمی گوید این که چه کسی چنین می گوید و یا این که چرا و چگونه در کشور گل وبلبل ما این چنین می شود؟ اگربخش عمده ای از این واردات- برای مثال- واردات مواد اولیه برای صنایع ایران باشد که نمی توان از چنین رابطه ای سخن گفت. از آن گذشته، اقتصاد ایران مثل هر اقتصادی به دو بخش کلی، بخش تجارتی وبخش غیر تجارتی تقسیم شدنی است- یعنی بخشی که از تجارت بین المللی تاثیر نخواهد گرفت- همین طور سردستی، بخش عمده ای از خدمات در این گروه اند و یا مسکن و زمین وارد مبادلات بین المللی نمی شوند. پرسشی که پیش می آید، این که در بخش هائی که قرار است از واردات متاثر بشوند، آیا 6.5 میلیون نفر کار می کرده اند که امسال این تعداد بیکار شده باشند! تازه این را می دانیم که قبل از امسال خودمان به کوری چشم دشمنان، چیزی حدود 3 میلیون- اگر نه بیشتر- بیکار داشتیم. یعنی آیا ایشان نظرشان این است که الان میزان بیکاری در ایران چیزی حدود 10 میلیون نفر است! از سوی دیگر اگر این ادعا راست باشد، تقریبا همه تولید کنندگان داخلی باید ورشکست شده و بساط شان را جمع کرده باشند. آیا این گونه شده است؟ من هم می دانم که سیاست های اقتصادی دولت کنونی گریه آور است. من هم می دانم که مشکلات عدیده ای داریم. من هم مثل آقای لیلاز با آقای رئیس جمهور موافق نیستم و نظرم این است که او و بسیاری از همکارانش درکی از قواعد ابتدائی اقتصادی ندارند- نه فقط اقتصاد بازار و به اصطلاح جریان اصلی- بلکه هیچ اقتصادی، ولی هیچ کدام از اینها توجیه نمی کند که به این صورت، مقوله های اقتصادی را مثل لطیفه های بیشماری که درمیان ایرانیان می گردد در بیاوریم. این درست که بعضی از مدعیان بنده فکر می کنند که بنده هم مثل آقای رئیس جمهور درکی از اقتصاد ندارم و اصول و بالا وپائین اش را نمی فهمم- خوب ناز نفس شان- ولی اقتصادی که من می فهمم، برای خودش حساب و کتاب دارد و ما حق نداریم با این جور ادعاهای توخالی ولی دهن پرکن، خلق الله را پی نخود سیاه بفرستیم.

۱۳۸۶ بهمن ۱۷, چهارشنبه

درباره علل موفقیت یک بنگاه در بازار-4

نوآوری و بدعت
دریادداشت دیگر از قابلیت های مشخص به اختصار حرف زدم. حالا اجازه بدهید نوآوری و بدعت را به اختصار بررسی کنم.
به عنوان یک قابلیت مشخص، نوآوری و بدعت درمقایسه با ساختار و خوشنامی مشکل آفرین تر است.....

۱۳۸۶ بهمن ۱۵, دوشنبه

درباره علل موفقیت یک بنگاه در بازار-3

خوشنامی
حتی دردوره ماقبل سرمایه داری هم خوشنامی یکی ازعوامل موفقیت دربازارهای نه چندان پیشرفته آن دوران بود. این که نانوا نان را با گندم خالص می پزد و یا این که گندم با تلخه، جو، سیاهدانه و خاک اره مخلوط می شود، و این که وزنه ای که قرار است یک کیلوپیاز به مشتری بدهد، یک کیلومی دهد یا کمتر، برای مشتریان آن دورانها هم حائز اهمیت بود....

۱۳۸۶ بهمن ۱۲, جمعه

درباره علل موفقیت یک بنگاه در بازار-2

دانش سازمانی:
دریادداشت پیشین از « دانش سازمانی» سخن گفته بودم. در این جا اجازه بدهید کمی در باره اش توضیح بدهم.
بطور کلی، همه بنگاهها دانش سازمانی دارند. منظورم در اینجا این است که مثلا یک بانک درباره بانکداری می داند و یک شرکت تولید کننده لباس ورزشی درباره لباس ورزشی دانش دارد. به عنوان یک قاعده کلی، آن چه یک بانک در باره بانکداری می داند به واقع دانش کارمندان بانک در باره بانکداری است که در ضمن همان دانشی است که کارمندان بانک های دیگر در باره بانکداری دارند. ولی منظوزم از « دانش سازمانی» در نوشته پیشین و به عنوان یکی از عوامل موفقیت بنگاه، قائم به بنگاه است و از مجموعه جبری دانش کارمندان آن بنگاه بیشتر است و آنچه هائی است که در اختیار بنگاههای دیگر قرارندارد. به عنوان نمونه، یک شرکت بیمه را در نظر بگیرید که درارزیابی یک ریسک ویژه، آمار و دانش ویژه ای جمع آوری کرده است که نه متعلق به گروه کوچکی از کارمندان آن شرکت، بلکه متعلق به کل شرکت است. خوب، درمقایسه با دیگر شرکت های بیمه، در این شرکت مورد نظر، درارزیابی این ریسک ویژه « دانش سازمانی» ایجاد شده است که به این شرکت بیمه یک قابلیت خاص می دهد که توان رقابتی اش را درارزیابی این ریسک خاص، بیشتر می کند. زمانی که این دانش منحصر به فرد بوده، بطور کامل دراختیار بنگاه باشد، و به بازاری که حجم زیادی دارد هم مربوط شود، دراین حالت، امتیازات رقابتی بیشتری نصیب بنگاه صاحب آن دانش خواهد شد.