۱۳۸۴ بهمن ۱۰, دوشنبه

دیالکتیک توسعه نایافتگی

این مقاله نوبرو تازه نیست وسرگذشت عبرت آموزی دارد که در موقع دیگری خواهم گفت. اینجا و آنجا به اشاره گفته ام که از نظر من، بخش عمده ای از مشکلات اقتصادی ما ریشه فرهنگی دارند. در این مقاله، به گوشه هائی از این مقوله پرداخته ام. لطف و مرحمت کنید و نظرات انتقادی تان را به هر زبانی که دوست دارید، بنویسید.

۱۳۸۴ بهمن ۸, شنبه

دورتسلسل عقب ماندگی

این که در جوامعی چون ایران با رشد فقر ونداری روبرو هستیم – گمان می کنم- مورد توافق همگان است. آن چه که برسرش اختلاف نظر وجود دارد شیوه های کاستن از میزان فقر در جامعه است.
دنباله

۱۳۸۴ بهمن ۷, جمعه

درحاشیه ی انتخابات فلسطین

سرشب داشتم تلویزیون نگاه می کردم. همه اخبار در باره انتخابات فلسطین بود و پیروزی چشمگیر وغافلگیر کننده حماس. آن چه که برای من جالب است موضع رسمی دولتین غربی است که هنوز هیچی نشده، زیراب انتخاب فلسطین را زده اند. نه فقط با دولت حماس مذاکره نخواهند کرد بلکه، کشورهای کمک کننده به حکومت خودگردان فلسطین خبرداده اند که کمک های اقتصادی را هم قطع خواهند کرد. تنها راه حل قضیه هم این است که حماس « سیاست هایش» را تغییر بدهد!
اگر لازم است بگویم که من با خیلی از سیاست های حماس شدیدا مخالفم ولی واقعیت این است که در یک انتخاباتی که به گزارش ناظران بین المللی به آزادی بر گزار شده است، اکثریت مردم فلسطین به این سیاست ها رای داده اند. آخر من چلغوزیا چلغوزان دیگر مثل من، چه کاره ایم که به عنوان پیش شرط پذیرفتن نتیجه این انتخابات، خواهان تغییراین سیاست ها بشویم؟ در آن صورت ازمنطق این انتخابات چه باقی می ماند؟ به سخن دیگر، بی تعارف، کسانی که به عنوان پیش شرط از تغییر سیاست ها سخن می گویند، می خواهند حماس مثل احزابی عمل کند که مردم فلسطین به روشنی در این انتخابات نشان داده اند که آنها را نمی خواهند.
باری، خوبی این موضع گیری ها این است که خرمردرندی غربی ها در مسایل مربوط به آزادی و دموکراسی و انتخابات روشن می شود. یعنی دموکراسی و انتخابات فقط برای خودشان خوب است و برای ما، دوزخیان زمینی، هم تا آنجا خوب است که « رفقا و همفکران» آنها برنده بشوند. اگر هم، اکثریت « اشتباه » کرده و یک جریان سیاسی مثل حماس را انتخاب کردند، خوب، به یک معنا، « غلط» کردند!
من ولی می گویم دموکراسی و آزادی واقعی موقعی وجود دارد که همگان بپذیرند که ابنای زمانه حتی تا سرحد اشتباه کردن هم آزاد ند. والی، اگر کار به « دموکراسی هدایت شده» و « ارشادی» حل وفصل شدنی باشد، که به همت « شورای نگهبان» خودمان نوع خوب اش را درایران داریم که اجازه نمی دهد رای دهندگان از این « اشتباهات» مرتکب بشوند!

۱۳۸۴ بهمن ۶, پنجشنبه

بیکاری کم بود آقای جاسبی وعده بدهکاری هم می دهد!

آقای جاسبی در سنندج از حذف کنگوردانشگاه آزاد خبر داد و اعلام کرد که « هدف هموار كردن راه ورود جوانان عزیز كشورمان به دانشگاه ها» ست که اتفاقا هدف بسیار محترمی است. در دنباله این فرمایشات خویش ادامه دادند که « شهریه دانشگاه آزاد اسلامی یك چهارم دانشگاه های دولتی است ولی همین میزان نیز فشار مالی زیادی به خانواده ها وارد می كند.» این هم خوب است که بالاخره ایشان هم دریافته اند که این شهریه ها فشارمالی زیادی به خانواده ها وارد می کند. ولی راه حل ایشان خیلی جالب است. به ادعای ایشان، « در همه جای دنیا، دانشگاه های غیر دولتی بخشی از بودجه خود را از دولت می گیرند كه این مسئله در كشور ما می تواند در قالب وام های دراز مدت توسط دولت حل شود و دانشجویان می توانند پس از فراغت از تحصیل وام دریافتی را بازپرداخت كنند»
این هم بد فکری نیست. ولی این تکه از فرمایشات ایشان را من یکی دیگر نمی فهمم. جاسبی معتقد است که « گره زدن تحصیلات عالی با اشتغال اشتباه بزرگی است». این جا را من یکی خوب نمی فهمم ولی اجازه بدهید به زبان معمولی به فارسی بنویسم: فارغ التحصیل شدن از دانشگاه آزاد به این معنا نیست که شما کاری هم گیرتان می آید! ولی چند تا سئوال، اگر قرار است تحصیلات عالی به اشتغال گره نخوردپس، انگیزه جوانان برای رفتن به دانشگاه چیست؟ البته، بعید نیست این را به این خاطر گفته باشد که برخلاف تمام تبلیغاتی که می شود بیکاری درایران، اگر تاکنون درنیامده باشد دارد به شکل بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی در می آید. این هم خود بخود لابد مسئله ای نیست ولی ممکن است آقای جاسبی برای خانواده ها توضیح بدهند که اگر تحصیلات را به اشتغال گره نزنیم، این دانشجویان مقروض وامها را باید با چه منبع درآمدی بپردازند؟
ظاهرا بیکاری کم بود، آقای جاسبی وعده بدهکاری هم می دهد!

۱۳۸۴ بهمن ۵, چهارشنبه

عوامل موثر در قیمت گذاری:

در این که بنگاهها چگونه قیمت گذاری می کنند- تا آنجا که من می دانم- هیچ گونه توافق عمومی وجود ندارد. به گمانم دلیل این امر این است که عوامل متعددی بر قیمت گذاری بتگاه تاثیر می گذارند. بطور کلی می توان از 5 عامل سخن گفت که در قیمت گذاری یک محصول موثرند. بطور اختصار به توضیح این عوامل می پردازم.
دنباله

باز هم در باره رقم و عدد!

محمد جعفر مجرد ) معاون ارزي بانك مركزي(:
موجودي حساب ذخيره ارزي تا پايان سال به 18 ميليارد دلار مي‌رسد.
رهبر) رئيس سازمان مديريت و برنامه‌ريزي(:
تا پايان امسال موجودي حساب ذخيره ارزي كشور به 25 ميليارد دلار مي‌رسد.
من می گویم علم آمار هنوز به ایران نرسیده است! شما نظرتان چیست؟
مگر می شود دو تا رقم، این قدر با یک دیگر اختلاف داشته باشند!
رقم آقای رهبر نزدیک به 40% از رقم آقای مجرد بیشتر است. بی گمان، یکی از این دو راست نمی گوید.
نمی دانم در باره دیگر ارقامی که این حضرات منتشر می کنند، چه باید بکنیم!

۱۳۸۴ بهمن ۴, سه‌شنبه

کابوس آفرینان را ترس از چیست؟

نوشته: احمد زاهدی لنگرودی

۱۳۸۴ بهمن ۳, دوشنبه

سند افتخار!!!


نام: مجتبی
شغل: دانشجو
محل اقامت: زندان قزل حصار
زمان: پس از امتحان ترم آخر
اتهام: نوشتن
آلت جرم: قلم
محل اختفاء: اینجا
شرکای جرم: هرکسی که بنویسد و بیندیشد.
دادگاه مسئول بررسی اتهام: دادگاه بلخ

۱۳۸۴ بهمن ۲, یکشنبه

طلای سیاه یا بلای ایران؟

درجواب سئوال خبرنگار روزنامه دنیای اقتصاد که در دردوره وزیر نفت قبلی، در ایران ظرفیت پالایش نفت بیشتر نشده و این یکی از ضعف های مدیریت او بود، یکی از نمایندگان مجلس هفتم می گوید:

«ببينيد بعد از اتفاقات اخيري كه در آمريكا افتاد و پالايشگاه‌ها آسيب‌ ديدند روند مصرف نفت به گونه‌اي شد كه نياز به پالايشگاه‌ سازي در ايران به وجود آمد كه اگر اين كار در ايران صورت پذيرد به اين معني است كه ما بايد نفت خام خود را به پالايشگاه‌ها تزريق كنيم و در اين شرايط به جايي خواهيم رسيد كه ديگر نفت خامي براي صادر‌ ‌ كردن نخواهيم داشت. ما نبايد در اين فكر باشيم كه نفت خام خود را پالايش كنيم بلكه بايستي پالايشگاه‌‌هاي قديمي را كه محصولاتي با كيفيت پايين توليد مي‌كنند را ارتقا داده و محصولاتي با كيفيت بالاتر توليد كنيم و لازمه اين كار هم اين است كه پالايشگاه‌ها را، خود گردان كنيم و همچنين ورودي و خروجي پالايشگاه‌ها را به نرخ بين‌المللي تغيير دهيم.»

لطفا این عبارت را دوباره بخوانید، به خصوص جمله ای را که من برجسته کرده ام! آیا اشتباه می کنم که این جناب، ترجیح اش به این است که صدور نفت خام، از پالایش نفت در واحدهای داخلی بهتر است؟ چرا نباید در فکر پالایش نفت باشیم؟ همه چیز به کنار- اشتغال و ارزش افزوده بیشتر- یعنی درآمدهای ناشی ازقاچاق بنزین، بعضی از نمایندگان مجلس را به این گونه « نمک گیر» کرده است که این گونه استدالال می کنند! خوب، به جهنم که نفت خام برای صدور نداریم! محصولات پالایش شده را صادر می کنیم. آیا در کتاب آسمانی ما آیه ای آمده است که تا ابد باید صادر کننده نفت خام باقی بمانیم! غیر از درآمدهای ناشی از قاچاق بنزین، این گونه با پالایش مخالفت کردن، چه دلیل دیگری می تواند داشته باشد؟
هرچه که بیشتر می گذرد این نکته بهتر خر فهمم می شود که چرا زنده یاد ابوالفضل لسانی، نزدیک به 60 سال پیش عنوان کتابش را گذاشت: « نفت، طلای سیاه یا بلای ایران؟»
اگر این لعنتی، بلای جان ما نشده است، پس چیست این دیدگاهی که حتی از سوی مجلس نشینان هم تبلیغ می شود؟
کی می شود این صاحب مرده تمام بشود!
من که منطق این نماینده مجلس را نمی فهم.
شما آیا می فهمید؟

۱۳۸۴ دی ۳۰, جمعه

امان از ذهنیت ما ایرانی ها!!

سایت آفتاب، که یکی از نوشته های من در باره سیاست اقتصادی آقای احمدی نژاد را بازتولید کرده است، قبل ازپاراگراف آخر، این عبارت را از خود افزوده است: « این اقتصاد دان در پایان با لحنی تهدید آمیز نوشته است: »
این است آن عبارتی که من نوشته بودم:
«آقای رئيس جمهور، من کاری به باورهای مذهبی شما ندارم که رسيدن به اين اهداف را وظيفه «شرعي» خود دانسته ايد، ولی ما از شما در همين دنيا حساب خواهيم خواست»
من نمی دانم در کجای دنیا، این که کسی به یک سیاستمدار بگوید که ما از شما، حساب خواهیم خواست، این اسمش « تهدید» است! تهدید به چی!
همین نکته آفتاب، چه ها که نمی گوید از ذهنیت ما ایرانی ها!!

۱۳۸۴ دی ۲۹, پنجشنبه

قیمت گذاری محصول تازه و نو (2)

:با سپاس از «ب» که اشتباه مرا تصحیح کرد
ابتدا به ساکن، به این سئواب جواب بدهیم که چرا یک بنگاه ممکن است بخواهد محصول جدید وتازه ای به بازار عرضه کند؟
دنباله

۱۳۸۴ دی ۲۸, چهارشنبه

یک یادآوری در باره سیاست پردازی اقتصادی در ایران:

پویان گرامی در پستی در پیوند با من نوشته بود: «بيچاره مملكتي كه كه براي توسعه چشم به نظرات چنين استادي داره»
من همان موقع نوشتم که دوست عزیز داری آدرس غلط می دهی. حالا این یادداشت را بخوانید و خودتان تصمیم بگیرید:
درروزنامه شرق امروز خواندم که رئیس سازمان خصوصی گفت: «نگاه درآمدى به خصوصى سازى مانع تحقق اهداف مندرج در اساسنامه سازمان خصوصى سازى شد».
اندکی که بخواهم « ژست» بگیرم، جناب حیدری کرد زنگنه، اگرچه با برنامه خصوصی سازی گسترده در ایران موافق نیستم ولی، 7 سال پیش در مقاله ای که در نشریه خدابیامرز پیام امروز نوشتم، گفته بودم:

« به باور من، راه حل برون رفت از اين وضعيت اين است كه دولت اگر به واقع در استفاده از خصوصي سازي براي افزودن بر كارآئي در اقتصاد معتقد است، بايد هدف درآمد آفريني خصوصي سازي را به كناري نهاده و واحد ها را به طور رايگان در اختيار مردم قرار دهد. واقعيت اين است كه اين واحدها و شركت ها در نهايت به همين مردم تعلق دارد. پس‌‌‌، براي انجام اين كار، هر يك از شهروندان، مستقل از سن و وضعيت اقتصادي مقدار برابر سهام دريافت خواهند داشت. براي كساني كه مثلا بالاي 16 سال دارند اين سهام در بازار سهام [ كه بايد از سوي دولت ايجاد و نظارت شود] قابل خريد و فروش خواهد بود ولي كودكان پائين 16 سال تا موقعي كه به اين سن برسند حق خريد و فروش ندارند. به اين ترتيب از سوئي، بازار سهام به رونق مي افتد و از سوي ديگر، همراه با به سن قانوني رسيدن كودكان هر ساله تعدادي از اين « سهام داران » وارد بازار سهام مي شوند.
اگر دولت اين راه را بر گزيند در عين حال بايد در جهت كنترل مقدار نقدينگي در اقتصاد بسيار جدي عمل نمايد، يعني، بايد با در پيش گرفتن سياست رياضت آور اعتباري از اعطاي اعتبارات زائد و زيادي به افراد و يا بنگاهها براي اين منظور [ خريد سهام ] خودداري نمايد. چون در غير اين صورت، با افزودن بر مقدار نقدينگي در كوتاه مدت، فشارهاي تورمي زيادي پديدار مي شود كه براي كل استراتژي بسيار مخاطره آميز خواهد بود. به اعتقاد من، چنانچه دولت در اجراي ثمر بخش اين برنامه موفق شود، مي تواند نقدينه هاي سرگردان را به سوي كارهاي توليدي سوق دهد.سهام داران هم مثل هر سهامدار ديگري ، در انتخابات ساليانه شماري را مامور ادارة اين شركت ها خواهند كرد. از نظر حقوقي، اين شركتها به صورت شركتهاي سهامي عام اداره خواهند شد و بر اساس قانون بايد هر ساله حسابهاي مالي وارسي شده خود را براي اطلاع عموم منتشر نمايند. از سوئي، اطلاعات لازم براي سرمايه گذاران احتمالي پدپدار خواهد شد و به علاوه مديران شركتهاي ناموفق به خاطر فشار بازار، ناشي از كوشش احتمالي سهامداران براي فروش سهام و خريد سهام در شركت هاي موفق، مجبور مي شوند كه براي بهبود عملكرد شركت تحت ادارة خود بكوشند. و به اين ترتيب، من بر آن سرم كه تخصيص منابع در اقتصاد بهبود خواهد يافت. اختصاصي كردن خصوصي سازي به كساني كه مال و اموالي دارند به نظر من نمي تواند چنين پي آمد هاي مثبتي در پي داشته باشد. هم زمان با افزوده شدن بر فعاليت هاي اقتصادي و مالي در اقتصاد، دولت نيز مي تواند از اين فعاليت ها ماليات معقول دريافت كرده و اين درآمد ها را براي بهبود زير ساخت ها، راه و راه آهن، تسهيلات بندري، فرودگاه ها، آموزش و بهداشت و تحقيق هزينه نمايد.»برای اطلاع بیشتر بنگرید به : پیام امروز، شماره 22-23، مارچ- آوریل 1998

۱۳۸۴ دی ۲۷, سه‌شنبه

قیمت گذاری محصول تازه و نو:

یکی از مباحثی که این روزها درایران به شکل وصورت های محتلف به شیوه ای به گمان من غیر منظم مورد بحث و گفتگو قرار می گیرد مقوله قیمت گذاری است.
(با سپاس از «ب» که اشتباه مرا تصحیح کرد(

یادداشتی در باره سرمایه گذاری مستقیم خارجی:

دراین که مشروط به وجود شرایطی، سرمایه گذاری مستقیم خارجی برای کشورمیزبان بسیار مفید است تردیدی نیست. ولی با این دیدگاه که متاسفانه درایران هم بسیار متداول است که سرمایه گذاری مسقتیم خارجی درهرشرایطی برای اقتصاد میزبان مفید است موافق نیستم.
دنباله

۱۳۸۴ دی ۲۴, شنبه

یک سئوال در باره نرخ ارز از روزبه، حامد وپویان


داشتم وبگردی می کردم. رسیدم به این نمودار که نشان دهنده وضعیت امریکا در تجارت بین المللی است. از دوستان گرامی روزبه، پویان و حامد(با توجه به کامنت هائی که درنیاک نوشته است) خواهش می کنم با توجه به انتقاداتی که به بررسی من راجع به بازار ارز نوشته اند، تغییرات در نرخ دلار و کسری تراز از سال 2002 به این سورا توضیح دهند؟ در حالی که نرخ واقعی دلار کاهش یافته است، میزان کسری روند رو به افزایش داشته است! بررسی این دوستان گرامی از این وضعیت، چیست؟
پیشاپیش از لطفی که خواهندکرد، با مهر و دوستی، سپاسگزاری می کنم.

۱۳۸۴ دی ۲۲, پنجشنبه

دهخدا و عقب ماندگی اقتصادی ایران

بهتر است برای عوض شدن فضای « نیاک» که اندکی زیادی با کامنت های دوستان، « علمی» شد، بحث « علم اقتصاد» را برای مدتی واگذار کنم به « علما» و یک مقاله- با شرمندگی طولانی خودم را- در باره استاد علی اکبر دهخدا در این جا بیاورم.
راست این که داشتم برای رفع خستگی، « چرندپرند» را می خواندم دیدم مدتی است به خدمت استاد دهخدا، عرض ادب نکرده ام.
دوستانی که حوصله خواندن مقاله طولانی را ندارند لطفا، آن ضربدر گوشه راست را کلیک کنند!
این مقاله طولانی در کتاب: « درانکار خودکامگی» که از سوی نشر رسانش در تهران در 1382 چاپ شد هم آمده است.
متن کامل

۱۳۸۴ دی ۲۱, چهارشنبه

کارآفرینی « دوستان»:

داشتم وبگردی می کردم رسیدم به این وبلاگ و دیدم که نویسنده محترم اش با این مقدمه، به « نیاک» لینک داده است و منظورش از « استاد» هم من هستم که گردنم از موی نداشته ام باریکتر است. اول خود مطلب را بخوانید:

«بيچاره مردم
چند روزي به مسافرت رفته بودم و فرصت وبگردي پيدا نكردم. ديدم روزبه با حال و حوصله فراوان در اين مدت مشغول ثابت كردن اين مساله بوده كه اگر قيمت كالايي افزايش پيدا كنه ( با فرض اينكه باقي متغيرها ثابت باشه) قاعدتا توليدكننده آن كالا سعي ميكنه بيشتر از آن كالا توليد كنه نه كمتر. جالب هم اينجاست طرف مقابلش داره در يكي از دانشگاهها اقتصاد درس ميده.
يك سوال ساده: اگر در يك شهري به جاي يك دكتر هزار تا دكتر باشه , ويزيت دكتر كمتر نميشه ؟ دكترها هم سعي نميكنن با بالا بردن كيفيت كارشون با هم رقابت كنند؟جالب اينجاست مدرس اقتصادي مذكور عكس اين نظر رو داره. بيچاره شاگرداش؟ نه! بيچاره مملكتي كه كه براي توسعه چشم به نظرات چنين استادي داره.»

کاملا حق به جانب شماست آقای محترم. بیچاره مردم! ولی ای کاش مقاله مرا می خواندید و بعد آن چه را به من نسبت داده اید، نسبت می دادید!
لطف کنید و برای خوانندگان وبلاگ خودتان یا نیاک، توضیح بدهید که من در کجا، در کدام مقاله، چنین نوشته ام؟ آن چه که موردبحث بین من وروزبه بود، درباره بازار ارز بود نه بازار بطور کلی و یک شرایط خاص بود نه عام. ممکن است توضیح بدهید چرا کلیت اش می دهید؟ بهرحال این بعهده شماست یا از خوانندگان وبلاگ خود عذرخواهی کنید- من پوستم کلفت شده است و فحش خورم هم ملس
است- و یا نشان بدهید که « مدرس اقتصادی مذکور «کجا» عکس این نظر رو داره»؟
درضهمن نگران نباشید آقای محترم: آن مملکت با نظرات کسانی چون من اداره نمی شود. آدرس غلط ندهید لطفا:
پی نوشت: جالب نیست آیا؟ من از انحصار طبیعی حرف می زنم، جناب پویان مثال دکترها را می زند؟ از دو حال خارج نیست یا
خودش تفاوت این دو را نمی فهمد یا فکر می کند دیگران نمی فهمند!
نکته دوم: حتی در این مثال او هم در نظر نمی گیرد که دولت با ایجاد نظام پزشگی مداخله کرده است. یعنی هرکسی که دلش بخواهد
نمی تواند د راین بازار وارد شده و با دکترهای دیگر « رقابت» کند!
آن چه را که به پرسش گرفته ای، نه نظر « آن مدرس اقتصاد» بلکه شکل تحریف شده اش از سوی تست، حناب!

۱۳۸۴ دی ۲۰, سه‌شنبه

Firm - بنگاه

درساده ترین شکل، یک بنگاه را می توان به صورت یک واحد « طرح ریزی» تعریف کرد برای این که داده ها- یا مواد اولیه- به صورت محصولی قابل عرضه شدن در بازار در بیاید.
ازهمین تعریف زیادی ساده شده، می توان سه نکته دیگر بیرون کشید:

۱۳۸۴ دی ۱۹, دوشنبه

بازار آزاد برای اعضای بدن انسان!

ران براون دربخشی از مقاله اش در سایت انترنتی Freedom Dailyنوشته است:

« مثل هر فعالیت صلح آمیز دیگر، وقت آن رسیده است که ممنوعیت خرید و فروش اعضای بدن انسان را لغو کنیم و بگذاریم تا بازار آزاد، و نه مسئولان دولتی تصمیم بگیرند که چه کسی می تواند پیوند عضو داشته باشد. وقتی این کار را کردیم نه فقط یکی از آزادی های از دست رفته مان را به دست می آوریم بلکه می توانیم هزارها انسان را که در تاروپود مقررات دولتی از دست می روند، نجات بدهیم»

نظر شما چیست؟
آیا با ایجاد چنین بازاری موافق هستید؟

۱۳۸۴ دی ۱۸, یکشنبه

دو تا التماس دعا

ازدوستان و عزیزانی که برای « نیاک» کامنت می گذارند خواهش می کنم چک کنند که آیا کامنت شان به درستی ثبت شده است یا خیر؟ چون همین چند لحظه پیش که وارد سیستم هولی اسکن شدم دیدم که تعدادی از دوستان پیام گذاشته و از من پرسش هائی هم کرده اند ولی کامنت شان در وبلاگ نیاک خودش را نشان نداده و نشان نمی دهد. قبل از هرچیز از این دوستان عذر تقصیر می خواهم. خودتان چک کنید می بینید که پیام تان در وبلاگ به نمایش در نمی آید. مشکل در چیست، نمی دانم.
نکته دوم از دوستانی که به «نیاک» لینک می دهند خواهش می کنم به من خبر بدهندتا من هم لینک شان را دراینجا اضافه کنم. بعد که به تصادف متوجه می شوم کلی خجالت می کشم واین برای من «خوب» نیست. فعلا تا فرصتی دیگر

۱۳۸۴ دی ۱۷, شنبه

وقتی که « بازار» کار نمی کند!

به سلامتی شماره وبلاگ نویسانی که « اقتصادی» می نویسند دارد زیاد می شود و این خودش خیلی هم خوب است، خیلی. قدم همه تازه آمدگان مبارک و آنهائی هم که مدتی است « اقتصادی» نوشته اند که امیدوارم خسته نباشند.
در این وبلاگ ها و بطور کلی در بگومگوهای اقتصادی در سالهای اخیر توجه ویژه ای به عملکرد نیروهای بازار می شود. کم نیستند کسانی که معتقدند هر گونه مداخله دولت مضر است که باعث می شود تخصیص منابع « محدود» « بهینه» نباشد و اگر بخواهند اندکی اظهار فضل هم بکنند از« پاره تو» هم اسم می برند که از آن می گذرم و می گذارم برای این دوستان که خودشان برای بقیه توضیح بدهند.
در این که یک بازار « رقابت آمیز» خیلی هم خوب است، بحثی نیست ولی درهمین بگومگوها، بعضی از این دوستان اقتصاد خوانده، قضایا را اندکی زیادی کش می دهند و حتی از تشکیل « بازار» برای خرید و فروش اعضای بدن هم دفا ع می کنند. مسئله این است که گاه پیش می آید که این نیروهای « معجزه گر» بازار نمی توانند « معجزه » کنند....

۱۳۸۴ دی ۱۴, چهارشنبه

آمارهای مزاحم!!

داشتم گزارش توسعه جهانی 2005 را در انترنت ورق می زدم. رسیدم به این اطلاعات:

درصد کل جمعیت که درآمد روزانه شان کمتر از 2 دلار است.
زامبیا87.4ازبکستان77.5رواندا 84.6
نیجریه90.8نیکاراگوئه79.9نپال82.5
نیجر85.3مالی90.6ملاوی76.1
ماداگاسکار83.3لائوس73.2هندوستان79.9
غنا78.5حبشه80.7افریقای مرکزی84
کامبوج77.7بروندی89.2بورکینافاسو81
بنگلادش82.8

آیا می توان در این جوامع، براساس مختصات داخلی شان، یک اقتصاد بازارگرا داشت؟ برای نمونه، در نیجریه کمتر از 10% جمعیت متوسط درآمد روزانه ای بیشتر از 2 دلار دارند و همین وضعیت در مالی هم وجود دارد. مجسم کنید که در این جوامع، بخواهید اموال عمومی را به بخش خصوصی واگذار کنید! غیر از آن است که تنها بخش بسیار کوچکی از جمعیت قادر به خرید این اموال است و آیا بهتر نیست در این صورت، از این سیاست تحت عنوان « اختصاصی سازی» و نه « خصوصی سازی» نام ببریم!
هرچه که قیمت ها در این جوامع، « پائین» باشد، ولی بطور متوسط روزی 2 دلار هم پول زیادی نیست.
در این جوامع، چه باید کرد؟
آیا در این جوامع، هم تخصیص منابع از طریق بازار بهترین شیوه اداره امور است؟
راستی شما چه فکر می کنید؟

۱۳۸۴ دی ۱۲, دوشنبه

درباره « روسپی خانه کوبا» و « دیکتاتور خونریز فیدل کاسترو»

.....کم پیش آمده است که در باره آن چه که در باره یادداشتهای من نوشته اند به پاسخ گوئی مفصل برآمده باشم ولی کامنت هائی هم هست که از نوع ویژه اند. آن قدر ویژه اند که نمی شود به آنها جواب ننوشت. برای نمونه، بنگرید به این کامنت:

«اتفاقا توفیقی داشتم و به محضر جناب آقای دکتر غنی نژاد شرفیاب شده بودم در مکالمه اختصاصی که با ایشان داشتم فرمودند هیچ اقتصادی در دنیا نیست که با نظریات مخالف بازار بتواند رشد داشته باشد و ایشان با الهام از هایک و تکمیل دیدگاههای او اشاره داشتند همه اینها طریق بردگی است نمونه اش کوبا که یک روسپی خانه است و دیکتاتور خونخواری مثل کاسترو در آن حاکم بلامنازع است در عوض همه اقتصادهای بازار دنیا هم به رفاه رسیده اند و هم همان کارگران را از فقر و دیکتاتوری نجات داده اند
( این تکه را من برجسته کرده ام. ا.س)
دنباله