۱۳۸۴ فروردین ۱۲, جمعه

ما و تنبلی ما:

یکی ازگرفتاری های ما به نظر من این است که هنوز به درستی درک نکرده ایم که اگر خواهان بهبود رفاه و کاستن از فقر ونداری و نابرابری در ایران هستیم باید، علاوه بر تغییر نظام توزیع، برای افزودن بر تولید هم برنامه ریزی بکنیم. تغییر شیوه توزیع اگرچه اقدام مثبتی است ولی بخودی خود کافی نیست. وقتی با گسترش تولید همراه نباشد در نهایت، شکل تقسیم فقر ونداری را می گیرد که حداقل برای من دلچسب نیست وآن را مفید و موثر نمی دانم.
باری، البته که تولید بیشتر بدون کار بیشتر غیر ممکن است. البته استفاده از تکنولوژی بر تر و به طور کلی علم در تولید هم تاثیرات فراوانی بر میزان آن خواهد داشت و لی میزان کار خود ما در عرصه تولید بسبار مهم است.
با این مقدمه ، سرشب داشتم تقویم سال جدید را ورق می زدیم از زیادی روزهای تعطیل در آن تعجب کردم. البته می دانم که تعطیلات نوروزی فقط 5 روز است ولی کم نیستند موسساتی که تمام 13 یا 14 روز را تعطیل می کنند. در کنارش 19 یا 20 روز دیگر هم هست که به مناسبت های مختلف تعطیل است. اگر هم چهارشنبه ای یا یک شنبه ای تعطیل باشد، معمولا برای خوشحال کردن مردم پل می زنیم و آن روز وسط را هم تعطیل می کنیم . همین جور سردستی، نزدیک به یک ماه در سال تعطیل هستیم. بسته به این که در چه موسسه ای کار می کنیم، حداقل سالی یک ماه هم مرخصی داریم این می شود 2 ماه. ( البته در مشاغل دیگری هم میزان تعطیلی بیشتر است) اگر هم آشنائی و یا پارتی داشته باشیم که معمولا به غیر از اسم ما که در لیست حقوقی ظاهر می شود، خودمان را کمتر آفتابی می کنیم. تا آن جا که به یادم می آید سالی دو ماه دیگر هم وضع کار و تولید اندکی مختل می شود. ماه رمضان که چون روزه داریم دل و دماغ کار کردن نداریم و ماه محرم هم که ماه عزاداری است. همین طور سردستی، حدودا سالی 4 ماه از کار و جدیت خبری نیست.یا کم خبر است.
البته این را هم بگویم که با چشمهای خودم در یکی از وزرات خانه ها دیدم که در اطاق کار بالش بود. در اطاقی که من بودم، اول فکر کردم که کارمند مربوطه درد کمر دارد ولی بعد بدون این که آن را عجیب و یا غیر قابل قبول بداند در برابر ایراد من گفت فلانی تو اندکی زیادی در فرنگ مانده ای! این جا در اغلب اطاقها بالش هست و همکاران بعدازظهرها که تعداد ارباب رجوع کمتر است، می خوابند. مانده بودم که چگونه عکس العمل نشان بدهم... شاه مرحوم هم نشدم که بگویم: داداش! تو بخواب، من بیدارم!
ولی با این شیوه برخورد به مقوله کار، کیک تولید ملی ما کوچک می ماند. دله دزدی هم که تا دلتان بخواهد داریم، آیا طبیعی نیست که نتیجه این شیوه نگرش، همین اقتصاد بی در وپیکر ما باشد؟
آیا به واقع همه بدبختی های ما « زیر سر انگلیسی هاست»؟

11 نظر:

ناشناس گفت...

salam, I couldn't understand this part: " شاه مرحوم هم نشدم که بگویم: داداش! تو بخواب، من بیدارم"
is it realted to shah?
is there "talmih"?
Hana

ناشناس گفت...

گور می گیرند یارانت به دشت

ناشناس گفت...

ای بابا..هواس را باش
میخواستم بگم که میلی دریافت نکردم.
این یکی میل را امتحان کن
mahshidr@hotmail.com

ناشناس گفت...

منظورم از هواس ، حواس بود البته

ناشناس گفت...

فکر میکنم از کار زدن شیوه فرهنگی ما نباشد عزیز. من در سوئد کار میکنم. کشوری که میگویند وجدان کاری بالاست. همکار سوئدی من که قرار است تا ساعت 4.5 سر کار باشد ، از ساعت سه بعد از ظهر مثل اینکه رو میخ نشسته ، و سر ساعت 3.5 دیگه امانش میبرد و میگوید ، مهشید ، من برم ؟
عملا هم این ساعت های آخر را یک نفر باشد کافیست، تا یه وقت تلفن اگر زنگ زد جوابش بدهی .
فکر میکنم مشکل ما چیز دیگری است که اسم هر چیزی را میگذاریم زرنگی و زبلی . هر نوع تقلبی را به عنوان زرنگی ذاتی مان به ملت معرفی میکنیم. و یعنی اینکه ما اینیم.
دلیل این " زرنگی " ها را نفهمیدم.
چند وقت پیش یک خانواده متقاضی پناهندگی را دیدم ، و در وهله اول بسیار دلم برای ایشان سوخت. بعد که حساب کردم دیدم بی تعارف در آمد بیشتری از در آمد منی که سالهاست در اینجا کار میکنم دارند. هم از دولت میگیرند و هم سیاه کار میکنند و ...
وقتی هم پرسیدم چرا سفید کار نمیکنید ؟ آنچنان نگاه عاقل اندر سفیه ای به من کرد و گفت : خوب آنوقت دولت حق و حقوق ما را که بهمان نمیدهد.
براستی تصور روزی را که در ایران امنیت اجتماعی و حقوق بیکاری داشته باشیم نمیتوانم بکنم. آیا با فرهنگ فعلی ما ممکن است ؟

ناشناس گفت...

درباره این مطلب این یادداشت
http://rud.persianblog.com/

Nazkhatoon گفت...

سلام احمد عزيز. مقاله ي وزين و پر محتواي«جنسّيت و فرهنگ: زن ستيزی درايران»رو خوندم. حقيقتا" خيلي آموزنده و پر از اطلاعات مفيد بود.من که خيلي چيزا ياد گرفتم. موفق باشي و قلمت روان! سال نو هم مبارک!

ناشناس گفت...

با سلام خدمت همه دوستانی که لطف کرده و به نیاک سرزده اند. قدم همه شما بروی چشم. ممنونم.
دراشاره ام به شاه سابق، خواستم اندکی با آن مرحوم شوخی کرده باشم. می دانید که در جشن های 2500 ساله روی قبر کورش ایستادوگفت« کورش تو بخواب که ما بیداریم...» در خصوص تنبلی ما، اگر اشتباه نکنم در خیلی از ادارات در ایران هفته ای دو روز تعطیل اند. و اما از درک نادرست ما از زرنگی، من هم با تو مهشید عزیز موافقم. این مقوله یکی از مشکلات خیلی جدی فرهنگی ماست. در خصوص پرسش دیگرت، وقتی دوستان مرا با نام کامل « آقای احمدسیف» می نامند، من بقول یک دوست عزیزم به یاد مرحوم صدرالاشراف می افتم و حتی حس می کنم که خودم صدرالاشرافم. ایرج نامی است که دوستانم مرا به آن نام می نامند. الان کار دارم و باید زحمت را کم بکنم. دیرتر برایت آن مقاله را می فرستم. باز هم ممنونم.
احمدسیف
(ایرج)

Hassanali Namazi گفت...

با سلام - بحث اصلي پايين بودن بهره وري در سطح ملي است. در چنين شرايطي توليد در واقع به اتلاف منابع تبديل ميگردد چراکه کالاهاي توليد شده کيفيت نداشته و توان رقابت در سطح بين المللي و کالاهاي وارداتي را ندارد. لذا توليد بيشتر به معني ضايعات بيشتر بوده و توليد بي کيفيت منجر به تخصيص منابع محدود ارزي به واردات مواد اوليه ميشود. در حاليکه بخش تجاري اقتصاد کشور در رقابت با بخش توليدي براي بدست آوردن منابع ارزي جهت وارد کردن کالاي تمام شده است. ضمنا بخش تجاري ثابت کرده که مشتري بهتر و قابل اعتمادتري براي منابع اعتباري و بانکي کشور است. روش متداول در حل اينگونه مسايل در ايران هم پاک کردن صورت مسئله يعني همان کاهش دادن توليد ار طريق کاهش دادن ساعات کار است.

ناشناس گفت...

خوب پس ما هم ایرج صدایتان میکنیم.

ایرج عزیز. میتونم یه زحمت به شما بدهم ؟ آیا وقت و امکانش را دارید که وضعیت اقتصادی ایران در دوران رفسنجانی را تحلیل کنید ؟ طرفداران اصلاحات در ایران بسیار به نقش او در ثبات اقتصادی ایران در دوران ریاست جمهوری اش تکیه میکنند آیا مایل هستید این تحلیل را انجام دهید و آن را به عنوان مقاله ای منتشر کنید ؟

ناشناس گفت...

Mahshid-e aziz:
Salam, internet man kharab shod, va alan as yet net daram een chand kalemeh ra minevisam. Farda keh be deneshgah bar gardam, barayat bishtar minevisam. Dar khosoos eghtesad Iran dar dourye Rafsanjani ham neveshte-ee daram keh dar cite khaham gozasht.
Ba sepas
Iraj