۱۳۸۳ دی ۴, جمعه

در انکار« شبان رمگی»

دریادداشتی که چند روز پیش نوشتم گفتم که من در باره فراخوان رفراندم حرفی ندارم. الان هم همان نکته را تکرار می کنم. ولی باید به دو نکته به طور گذرا اشاره بکنم. یکی این که اگر قرار است به جائی برسیم باید بدون بحث و جدل آزادی دیگران را بدون اما و اگر در حرف و عمل به رسمیت بشناسیم. ولی می بینم که وقتی طنز پرداز نامدار ما، هادی جان خرسندی در باره فراخوان به طنز عسل مانندش حرفی می زند که بعضی ها را خوش نمی آید، آقائی با یادداشتی که برای هادی می نویسد ( سایت اخبار روز) بدون این که خودش احتمالا آگاه باشد هم زن ستیزی دیدگاهش را به نمایش می گذارد و هم عدم اعتقادش را به حق و حقوق دیگران. سال 2004 میلادی هم تا چند روز دیگر به سر می رسد ولی ما همچنان به این نکات ظریف بی توجهی می کنیم.
نکته دوم من این است، که اگرچه آقای منتظری از هفتاد ملت و دولت آزاد است که نظرش را در باره فراخوان رفراندم اعلام بکند، ولی استدعای عاجزانه ای دارم از همه دوستانی که در این کار درگیرند، که این فراخوان را به استفتاء آلوده نکنید. آخر این دیگر چه صیغه ای است که از ایشان پرسیده اند که نظر شما چیست؟ و تازه، می بینم که اغلب سایت های خبری جواب چند پهلوی آقای منتظری را در بوق کرده اند وتازه ترین نکته ای که خوانده ام این که درست بر عکس آن چه که گزارش شده است، آقای منتظری با طرح رفراندم مخالفت کرده اند. به گمان من، دیدگاه ایشان و یا کسانی مثل ایشان، اگر می خواهیم در آینده بدون آقابالاسر زندگی کنیم، نباید چندان مهم باشد. یعنی می خواهم این نکته را بگویم که برای این که آینده مان مثل گذشته و حال مان نباشد، باید آگاهانه از این عادات قدیمی مان دست برداریم و باید به قول محمد جان مختاری با آن چه که او شبان رمگی خوانده است مبارزه کنیم. ، نمی دانم نظر شما چیست؟

1 نظر:

ناشناس گفت...

با سلام. این بلاگ اسپات و سیستم نظرخواهی اش یه چیز هچل هفی است که امان آدم رو می بره! اینکه باید اسم و اسم رمز بدیم تا چند کلمه ای بنویسیم! باری، ای نظر شما درست هست که علم کردن واکنش آقای منتظری بیش از اینکه تبعیت از بازی یار گیری و رای سازی باشه، ریشه در همان تفکری که گفته اید داره. و فقط البته گرفتاری در همین نیست. وگرنه، علم کردن نام این یا آن فرد و یا سازمان سیاسی هم، بخشی از چنین نگرشی است. اگر رفراندوم خواست قلبی انسانهاست، ربطی به این ندارد که فلان و بهمان اونو قبول داره یا نه. و اینهمه دنگ و فنگ هم نمی خواد. البته آن تمایلات آقابالاسر مآبانه، ریشه در ایقان به نقش قدرت و پذیرش ساختارها بعنوان راهی بی بدیل داره و طبیعی است که در چنین نگرشی است که دستگاه های رهبری سازمانی بکار می افتند تا نظری - یا بهتر بگم، رهنمودی به بقیه بدن که بروید رای بدید یا لازم نکرده! همه اینها ریشه در همان تفکری داره که شما هم به نقل از محمد مختاری گفتید - که البته همین هم شاید لازم نبود. همان گفته خودتان کافی بود!
در مورد وبلاگتون باید بگم که در طراحی تمپلتش و در بخش داخلی و مربوط به پست، باید جریان دایرکتری و یا سمت عمومی نگارش رو به از راست به چپ تبدیل کنید. برای اینکار می تونید یه کپی از بعضی وبلاگ های بلاگ اسپات بردارید و یه نگاهی به آنها بندازید و تفاوتش رو با تمپلت خودتان چک کنید.
در پایان بگم که من اسمم تقی هست و در وبلاگ خالواش می نویسم. اینها رو نوشتم تا شبهه ناشناس بودن باقی نماند!