۱۳۸۳ آبان ۱۸, دوشنبه

نگاهی به زمینه های اقتصادی انقلاب مشروطیت 2

- كشت كاران و اجاره داران زمین سرمایه ی لازم برای سرمایه گذاری و بهبود بازدهی در اختیار نداشتند. خودسرانه بودن نظام مالیاتی، مازاد قابل توجهی در اختیار تولیدكنندگان باقی نمی گذاشت برای نمونه، قطعه زیر كه از گزارش كنسول استیونز در 1851 برگزیده ام در این خصوص بسیار گویاست. ناگفته روشن است كه این توصیف نه فقط در باره ی سالهای اول قرن نوزدهم كه در سالهای پایانی آن نیز صادق بود استیونز نوشت كه:
« اگر 540000 تومان كه اكنون از آذربایجان اخذ می شود را بر مالیات های غیر مستقیم اضافه كنیم، برای نمونه 10 درصد به حاكم ، 10 درصد سهم محصل ها، 2 درصد سهم مستوفیان، 2 درصد سهم تحویلداران، پیش كش های نوروزی، جریمه های خودسرانه و مالیات های مشابه، روشن خواهد شد كه از دهقانان بیش از دو برابر آنچه كه ادعا می شود، اخذ می شود».[i]
همه گیر بودن این نظام غارتی و چپاول در همه ی اسناد و شواهد قرن نوزدهم مشاهده می شود. كنسول ابوت [ برادركیث ابوت] در 1888 در گزارشی از تبریز نوشت، « بسیاری از بدبختی هائی كه زارعان دارند، ریشه شان بیشتر در توزیع نابرابر و نسنجیده ی سنگینی بار مالیاتی است تا در بهره كشی منظم توسط اربابان»[ii]. علت بدبختی ها، چه توزیع نسنجیده و نابرابرسنگینی بار مالیاتی بوده باشدو چه بهره كشی منظم ، به قول دوراند، سفیر انگستان، « آذربایجان كه بزرگ ترین و پر جمعیت ترین ایالت ایران است، به طرز خطرناكی بد اداره می شود»[iii]. و ده سال بعد، كنسول بریتانیا در تبریز در 1905 گزارش كرد كه« تردیدی نیست كه جمعیت روز به روز فقیرترو مستمند تر می شوند و پول كمتری دارند كه صرف خرید كالاهای واردتی بكند»[iv]. همین كنسول افزود كه این وضعیت در مورد شهر تبریز بسیارچشمگیر است. فقر به طور روزانه افزایش می یابد و بسیاری از ساكنان را مجبور به مهاجرت به دیگر نقاط ایران كرده است، به مناطقی كه هزینه ی زندگی در انجا احتمالا كمتر است.
- حتی برای زمین داران و اجاره دارانی كه تتمه مازادی داشتند، به دلیل همین خودكامگی و خودسرانگی و بطور كلی بی حقوقی سراسری شده، انگیزه ای برای سرمایه گذاری وجود نداشت. چون از پیش می دانستند كه « میزان اجاره افزایش می یابد و یا قراردادشان فسخ می شود. تعداد اخاذی های خودسرانه آنقدر زیاد است كه انباشت سرمایه را غیر ممكن ساخته است»[v]. به سخن دیگر، احتمال بهره مند شدن از سرمایه گذاری بسیار كم و ناچیز بود. ایستویك در قطعه زیر، به همین نكته اشاره دارد.« باید اضافه كنم كه یك پیش شرط اساسی برای افزودن بر سرمایه، یعنی، احساس امنیت كردن، درایران وجود ندارد. در نتیجه، ایرانی ها كه به بهره مند شدن از امساك خود مطمئن نیستند، در تمایل موثر برای انباشت، كمبود های جدی دارند»[vi]. تقریبا دو دهه بعد، كنسول راس نیز به مقوله مشابه ای اشاره كرد. او نوشت كه « فقدان نظم در نظام اداره مملكت، نبود همدردی بین حكام و حكومت شوندگان و دیگر مسائلی كه وجود دارد موجب شد كه توسعه منابع این مملكت با موانع جدی روبرو شود. صنایع درناامیدی به امان خدا رها می شوند، زمین، شاید به این خاطر كه كدخدا می ترسد كه توجه به قابلیت های منطقه او جلب شود، كشت نشده باقی می ماند»[vii]. به عبارت دیگر، همانطور كه مونزی به اشاره گفته است، « یك ایرانی اگر می خواهد قدرت یا مال خود را حفظ كند، باید هردو را پنهان نماید»[viii]. تردیدی نیست كه در این چنین فضائی، سرمایه گذاری انجام نخواهد گرفت یا به اندازه كافی انجام نخواهد گرفت.
- علاوه بر موانع پیش گفته، این نیز گفتن دارد كه امكانات حمل و نقل در ایران بسیارناچیز بود و این نیز روشن است كه وقتی شرایط برای توزیع مازاد فراهم نباشد، برای تولید كنندگان، انگیزه ای برای تولید مازاد وجود نخواهدداشت. تا دهه های اول قرن بیستم، درایران راه آهن وجود نداشت. رودخانه ها، به غیر ازبخشی از كارون، كه غیر قابل كشتی رانی بودند. اوضاع كلی راه ها نیز كه برای حمل ونقل مقدار زیاد محصولات مناسب نبود. پیش از آنكه شواهدی از دست وپاگیر بودن گرانی هزینه حمل ونقل به دست بدهم، به اشاره بگویم و بگذرم كه در كنار هزار ویك عامل درونی، رقابت روس وانگلیس نیز از جمله عواملی بود كه موجب تداوم این وضع، به ویژه در پیوند با راه آهن گشت.
با این همه، مقایسه این ارقام بسیار جالب است. در 1899، هزینه حمل یك پود [ حدودا 16 كیلوگرم] از مسكو به مشهد 7 قران بود در حالیكه اگر همین محموله قرار بود از بندرعباس به مشهدحمل شود، هزینه ی حمل آن 19 قران و از تبریز نیز 16.5 قران بود.[ix] در واقع، در سرتاسر مملكت وضع به همین صورت بود. تردیدی نیست كه علت اولیه وآغازین توسعه نیافتگی امكانات حمل و نقل درایران، رشد ناكافی نیروهای مولده بود. یعنی وقتی تولید و تولید مازاد كم باشد، طبیعتا نیازی به این امكانات نیز نیست ولی این نیز گفتنی است كه این امكانات ناكافی به نوبه خود، انگیزه افزودن بر تولید را از تولید كنندگان می گیرد. بعلاوه، پی آمد دیگر كمبود مبادلات داخلی در اقتصاد ایران، عدم توسعه وتكامل تقسیم كار و تخصص یافتن منطقه ای از كار درآمد.
كنسول ایستویك در گزارش كنسولی خویش در باره ی خراسان كه در سالهای اولیه 1860 تهیه كرد به روشنی از تاثیرات كمبود امكانات حمل و نقل بر كشاورزی خراسان سخن گفت و نوشت كه نه فقط خاك این ایالت بسیار حاصلخیز است بلكه تقاضای فراوانی برای پنبه در اروپا وجود دارد، با این همه، دراطراف نیشابور و سبزوار« صدهاهزار جریب زمین حاصل خیز عاطل و بلااستفاده مانده اند». در این منطقه، « آب فراوانی نیز وجود دارد». با این همه، « چرا در این زمین ها، پنبه كشت نمی شود؟» و خودش پاسخ می دهد، « واقعیت ساده این است كه شماره ی محدودی شتر و قاطر برای حمل و نقل وجود داردو اگر در این زمین ها پنبه تولید شود، حمل شان به یك بندر [ برای صدور به اروپا] غیر ممكن است»[x]. جالب است كه برای حل این مشكل، او هزینه ساخت راه آهن از سبزوار به بندرگز در دریای خزر را 24000 £ تخمین می زند، ، ولی می دانیم كه این پروژه انجام نگرفت.
چند سال بعد، در 1882، كنسول دیكسون در گزارشش نوشت كه چند عدل بزرگ از لندن برای مصرف در بازارهای ایران، پس از 6 هفته به بغداد رسید. هزینه حمل از لندن به بغداد برای این محموله ها تنها 20 لیره بود ولی « به خاطر نبودن جاده، این عدل ها برای 5 ماه در بغداد معطل ماندند تا این كه چارواداری حاضر شد كه آنها را به تهران حمل كند. هزینه حمل این عدل ها به تهران، 90 لیره استرلینگ شد»[xi]. مسافت بین لندن و بغداد بیش از 6330 كیلومتر و فاصله تهران تا بغداد كمتر از 800 كیلومتر بود. به سخن دیگر، هزینه حمل ونقل به ازای هر كیلومتر، از بغداد به تهران تقریبا 36 برابر هزینه حمل ونقل از لندن به بغداد بود. ناظران دیگر قرن نوزدهم نیز به همین مسئله اشاره كرده و در باره اش نوشته اند. برای نمونه، كنسول رابینو كه در باره ی تولید غلات در كرمانشاه گزارش می داد در 1903 نوشت، « معمولا صدور غلات مازاد از كرمانشاه به داخل ایران تقریبا غیر ممكن است. هزینه ی حمل و نقل به حدی بالاست كه صدور گندم صرفه اقتصادی ندارد»[xii]. برای این كه این نكته روشن شود، بد نیست در نظر بگیریم كه درزمان گزارش رابینو، قیمت یك خروار گندم در كرمانشاه ده تا هیجده قران بود ولی جدول زیر هزینه ی حمل و نقل یك خروار گندم را نشان می دهد.
هزینه ی حمل یك خروار گندم از كرمانشاه در 1903 به قران[xiii].
مقصد حداقل حداكثر
رشت 110 180
قزوین 100 170
اصفهان 100 150
100 70 قم
تهران 140 200
یغداد [ 1902]40

تبریز [1902] 120

پیوسته با هزینه های بالای حمل و نقل، رابینو متذكر شد كه « در دهات مقدار زیادی گندم در حال پوسیدن است و مشاهده كسی كه صدها بلكه هزارها خروار غله دارد ولی در عین حال، برای گذران هزینه های روزمره زندگی پول ندارد، غیر معمول نیست».[xiv]
به این ترتیب، وقتی شرایط برای فروش ونقدكردن مازاد آماده نباشد، روشن است كه انگیزه ای برای تولید مازاد و برای افزودن بر تولید باقی نمی ماند. ناگفته روشن است كه دردراز مدت، تولید مازاد، ضرورت ایجاد شبكه های حمل و نقل و بهبود راه و راه آهن را به دنبال می داشت، ولی در وضعیتی كه در ایران وجود داشت، لجام گسیختگی استبدادو خودكامگی به حدی بود كه كسی به فردایش امید و اطمینانی نداشت.ترس و واهمه دائمی كه نتیجه ی ناگزیر چنین نظامی است، روزمرگی و كوشش برای بقا در حال را به جای برنامه ریزی ثمربخش برای آینده می نشاند و ایران از این قاعده ی كلی مستثنی نبود.
- و آخرین و نه كم اهمیت ترین، همانطور كه خواهیم دید، انهدام صنایع دستی و عدم توجه و رسیدگی به امكانات آبیاری [ قنوات] موجب شدكه نسبت زمین به كار در كشاورزی ایران برای ابداع و نوآوری های تكنیكی مناسب نباشد. محتمل است كه انهدام صنایع دستی، عرضه ی كار را در كشاورزی ایران افزایش داد. از سوی دیگر، از بین رفتن امكانات آبیاری موجب شد كه مقدار زمین زیر كشت و یا قابل كشت، نه فقط به راحتی قابل افزایش نباشد، بلكه احتمالا، حتی كاهش نیز یافته باشد. احتمال به واقع نزدیكترش این است كه نیروی كار بیشتر در بخش كشاورزی به كشت در زمین های نامرغوب تر وادار شده باشد. باكاهش امكانات آبیاری و كاهش امكانات اشتغال در بخش غیر كشاورزی، ضرورتی به ارایه ماشین های كار گریز در تولیدكشاورزی نبود و به آن نیاز اقتصادی نیز وجود نداشت. و به این ترتیب، دركنار دیگر عواملی كه بر شمردیم، تكنولوژی تولید دركشاورزی ایران دست نخورده باقی ماند[xv].
به عنوان جمع بندی از این مباحثات، از سه عامل اساسی بازدارنده ی تحول تكنولوژیك در اقتصاد وكشاورزی ایران سخن گفتیم.
- خودسرانگی نظام مالیاتی.
- عدم كفایت و نامناسب بودن شبكه حمل و نقل
- پی آمد اقتصادی استبداد و خودكامگی كه به صورت عدم امنیت مالكیت در آمده بود.
دنباله دارد
پی نوشت ها:

[i] استیونز: گزارش تاریخ 7 فوریه 1851، در اسناد وزارت امور خارجه، سری 60 جلد 166
[ii] ابوت ، ویلیام: گزارش كنسولی « منابع كشاورزی آذربایجان» در اسناد ومدارك پارلمانی،‌سال 1888 جلد 102.
[iii] دوراند: گزارشی در بارة اوضاع ایران، اسناد محرمانه، شمارة 6704، ص 2
[iv] راتیسلا، گزارش كنسولی « تجارت آذربایجان»، اسناد ومدارك پارلمانی،‌ سال1906 جلد 127.
[v] ایستویك: گزارش كنسولی « تجارت ایران» در اسناد و مدارك پارلمانی، سال 1862، جلد 58.
[vi] همان جا
[vii] راس: گزارش كنسولی « خلیج فارس» در اسناد ومدارك پارلمانی، سال 1880، جلد 72
[viii] مونزی: مسافرت از طریق قفقاز... لندن، 1872، ص 286
[ix] وایت: گزارش كنسولی « خراسان»، اسناد ومدارك پارلمانی،‌سال 1900 جلد 95
[x] ایستویك: گزارش كنسولی « خراسان»، اسناد ومدارك پارلمانی،‌سال 1863 جلد70
[xi] دیكسون: گزارش كنسولی « تجارت ایران»، اسناد ومدارك پارلمانی،‌سال 1882 جلد 69
[xii] رابینو: گزارش كنسولی « كرمانشاه »، اسناد ومدارك پارلمانی،‌سال 1903 جلد 78
[xiii] براساس اطلاعات آمده در رابینو: گزارش كنسولی « كرمانشاه»، اسناد ومدارك پارلمانی،‌سال 1903 جلد 78 و جلد 76
[xiv] رابینو، همان جا، جلد 78
[xv] بنگرید به « قرن گم شده» به همین قلم، نسخه ی دست نویس.

0 نظر: